روایت یک شاعر از حالاتش در زمان سرودن یک شعر انتقادی!

آنچه میخوانید بخشی از مصاحبه سید قادر طهماسبی با روزنامه وطن امروز است:

در این گزیده‌ اشعاری که با عنوان «ترینه» دارید، چند شعر نیمایی دارید که این نیمایی‌ها با خیلی از افراد زیاده خواه دست و پنجه نرم می‌کند و فضاهایی دارد که هنوز پای انقلاب ایستاده‌اید. مثلاً آن منظومه‌ بلند نیمایی ‌ای عاشقان:
«من به نرخ روز نان که هیچ
آب هم نمی‌خورم!
هم چنان که ماه هاشمی تبار من نخورد.
در کویر کربلا
در بلوغ تشنگی
در کنار رودخانه فرات».
از حال و هوای این شعرها بگویید. این شعر‌ها برای سال‌های اخیر شما است دیگر؟

بله! عرض کنم که این شعر زمانی گفته شده است… گاهی اوقات مجبورم یک سری مسائل و اتفاقات و حالی که در درون خود دارم را با خود ببرم. نمی‌شود همه‌ مسائل را اینجا گفت. زمانی که این شعر را گفتم به وضعیت جامعه نگاه می‌کردم. شما باید وضعیت جامعه را می‌دیدید که چطور است.

مگر چطور بود؟

این شعر آیینه‌ای برای وضعیت جامعه‌ آن زمان است که آقا تازه به رهبری رسیده بودند. یعنی جامعه در حال شدن بود که بعدا تحولی عظیم پیش آمد که قابل مقایسه نیست.

من این شعر را حدود ده سال پیش برای نخستین‌بار در نشریه‌ سوره‌ آقای وحید جلیلی دیدم. پس با این شرایط آن را دیر منتشر کردید؟

بله! این شعری بود که پرچم بچه‌های عدالت خواه بود. اتفاقاً چند نفر هم دعوت کردند و گفتند این شعر شعار بچه‌های عدالت خواه در دانشگاه است. کاربرد آن در دانشگاه‌ها بود. آغاز آن هم این بود:
«زاهدی بزرگوار
هفت خط روزگار!
رند
کهنه کار
جرأت عبور از حوالی‌‌‌‌اش نکرده هیچ
یک نفس
نسیم درد و غم
پهلوانش از خوشی برآمده
گرچه خورده
صد دقیقه پیش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، قوت هفت پهلوان.
جای سنگ
دیگ بسته بر شکم
عجب ریاضتی!»

این شعری بود که خیلی روی جامعه تأثیر گذاشت. همان زمان یک عده حتی به شکم خود نگاه نمی‌کردند. آنهایی که سطحی نگاه می‌کردند همین‌طور نگاه می‌کردند که یک دفعه این‌طور نباشد! نگران شده بودند. خیلی‌ها را نگران کرده بود.

بعدا در جامعه عمیق شد.

منبع: گفتگو با روزنامه وطن امروز

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۲۶ شهریور، ۱۳۹۶ ۷:۵۱ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات فرهنگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *