سندسازی موسوی خوئینی ها علیه شهید بهشتی؟
تاریخ انقلاب ایران مالامال از روایتهای جالبی است. در این میان چه بسیار اتفاقات و روایاتی که باید گفته شوند و نمیشوند و پنهان میمانند در صندوقچه اسرار این چهاردهه تا شاید زمانی کلیدی قفل اسرارآمیز این صندوقچه را بگشاید. اتفاقات زیادی در این 40 سال رخ داده است که دلیل بسیاری از آنها همچنان در حد معما و راز باقی ماندهاند و دلیل بسیاری از آنها نیز در حد نقل قولها و داستانهایی است که از اشخاص مختلف با زاویه ای دید متفاوت بیان میشوند. اما شاید پربیراه نباشد اگر بخواهیم درباره یکی از حادثههای تاریخی انقلاب سخن بگوییم که بی اغراق این حادثه تاریخ انقلاب را به قبل و بعد از آن تقسیم کرد.
ماجرا، ماجرای 13 آبان 1358 است و داستان اشغال سفارت آمریکا، اقدامیکه دانشجویان پیرو خط امام با لیدری مذهبی شخصی مثل موسوی خوئینیها انجام دادهاند. همان دانشجویانی که امروز بسیاری آنها را با عنوان چهرههای اصلاحطلب میشناسند. کسانی که بعد از فرار شاه در آمریکا برای به اصطلاح گذراندن روند درمانش و با نام مبارزه با استکبار تصمیم به حمله به سفارت آمریکا به عنوان لانه جاسوسی گرفتند.
حمیدرضا ترقی عضو حزب موتلفه و البته عضو سابق حزب جمهوری اسلامی درباره سفارت آمریکا و تیم حملهکننده به آن به نکاتی اشاره میکند که از دید او در همه این سالها مغفول واقع شده است، حتی در میان صحبتهای موسوی خوئینیها و گفتگوی مشهورش. او در این باره میگوید: «آن موقع ما در حزب جمهوری اسلامی بودیم، در راس حزب جمهوری اسلامیشهید بهشتی بود، علیرغم اینکه این افرادی که لانه جاسوسی را گرفتند برخی تلاششان را بر این گذاشتند تا علیه حزب جمهوری اسلامی و سران آن و شهید بهشتی مدرکی را مبنی بر همکاری با آمریکا پیدا کنند و علیرغم اینکه موسوی خوئینیها جزو شدیدترین مخالفان حزب جمهوری اسلامی بود، اما حزب جمهوری اسلامی از تسخیر لانه جاسوسی حمایت کرد.»
وی ادامه میدهد: «همان طور که امام تسخیر سفارت را انقلاب دوم شمردند، حزب هم آن را انقلاب دوم در کشور شمرد، آن هم با اینکه میدانستیم چه بعضی از این دانشجویان و چه شخص آقای خوئینیها به دنبال این هستند که آنجا سندی علیه شهید بهشتی پیدا کنند تا به تخریب حزب جمهوری اسلامی و ضربه زدن به آن حزب کمک کنند که نتوانستند به چنین چیزی برسند.»
وقتی از او سوال میکنیم که تلاش موسوی خوئینیها و تیم او این بود که به شهید بهشتی ضربه بزند این موضوع را تایید میکند و میگوید: «بله! آنها همان موقع هم با جریان روحانیت مبارز مخالف بودند و نسبت به آن موضع داشتند. طبیعتا اگر موضعگیری سیاسی آن وقت آقای خوئینیها را نگاه کنید میبینید شدیدا علیه تشکیلات، تحزب و همه اینها موضع میگیرد و با شخصیتهایی مثل شهید بهشتی و شهید مطهری مخالف بود.»
گفتههای ترقی بسیار تکاندهنده است. گفتههایی که ممکن است عده ای آن را ناشی از نگاه سیاسی او به عنوان یک چهره اصولگرا نسبت به اصلاحطلبان بدانند. موضوعی که البته او بر آن پافشاری میکند و میگوید مدارکش را هم میشود ارائه داد اما این کار نیاز به زمان دارد و در چند ساعت تهیه این گزارش امکانپذیر نیست.
با توجه به اینکه این اظهارات میتواند برای اصلاح طلبان به خاطر روابطی که با بسیاری از اعضای سابق این حزب از جمله هاشمی رفسنجانی بعدها پیدا کرده اند، گران تمام شود سعی میکنیم تا نظر یکی از شخصیتهای اصلاح طلب را نیز درباره این موضوع جویا شویم.
از ریز نیات خبر ندارم اما …
حجه الاسلام رسول منتجب نیا فعال حزبی اصلاح طلب اگرچه درباره این اظهارات میگوید او از ریز نیات برخی از تسخیرکنندگان سفارت آمریکا آگاهی ندارد اما ماهیت تلاش برای سندسازی را نمیتواند بپذیرد. او میگوید: «به نظر نمیآید که چنین تحلیلی با توجه به شرایط آن زمان و نگاه به احزاب و گروهها و نسبت نزدیکی و دوری هریک به دیگری صحت داشته باشد. در زمانی که تقابل بین جریان لیبرالها از یک سو و از سوی دیگر جریانهای رقابتی منافقین و بعضا چریکهای فدایی خلق وجود دارد و از سویی نگاهها به اشخاصی مثل بنی صدر و بازرگان و جریانات آنها گهگداری همراه با کشمکش است اینکه بخواهیم دانشجویان پیرو خط امام را آن قدر در تقابل با حزب جمهوری اسلامیکه به اصطلاح انقلابیون آن دوره به ویژه روحانیون را دربرمیگرفت، بدانیم قابل تصور نیست. بنابراین نمیشود گفت این گروه در حمله به سفارت به دنبال چیزی علیه شهید بهشتی یا حزب جمهوری اسلامیمیگشتند.»
وی ادامه میدهد: «اساسا دانشجویان پیرو خط امام اگر چه یک جریان حزبی نبودند اما مخالف آقای بهشتی و حزب جمهوری اسلامی نیز نباید به شمار بیایند. آن هم تا آنجا که در سفارت به دنبال سندسازی علیه این حزب یا شخص شهید بهشتی باشند.» منتجبنیا ادامه میدهد: «در آن موقع صرفا تب و تاب موجود در جامعه و مسائلی مثل حضور شاه در آمریکا و مباحثی مثل امپریالیسم ستیزی جوانان را به این سمت کشاند. بنابراین باید این جو را حاکم بر هر چیز دیگری دانست و بنابراین تسویه حساب سیاسی با این حزب و شهید بهشتی را نمیتوان تایید کرد.»
منتجبنیا در پاسخ به این سوال که آیا ممکن است شخص موسوی خوئینیها در جریان چنین موضوعی به دنبال این مطلب باشد، اظهار کرد: در درون نیروهای انقلابی اختلاف نظر وجود داشت. جماعتی از نیروهای انقلابی در درون حزب جمهوری بودند، عدهای از انقلابیون نیز در حزب نبوده و اختلاف با سران حزب جمهوری اسلامیداشتند اما نه در این حد که بخواهند چنین کاری برای سندسازی حزب علیه جمهوری اسلامی بکنند. تحلیلهایی از این دست نیز تحلیلهای بدون مدرک و مستند است و نیاز به ارائه مدرک دارد.»
منتجبنیا تاکید کرد: «فراموش نکنیم زمانی که امام درباره اشغال سفارت گفتند که خوب جایی را گرفتید همانجا بمانید و چنین حمایت جانانهای از این موضوع کردند، باقی نیروها و احزاب حتی احزاب و گروههایی که بعدا زاویههای شدیدی با نظام پیدا کردند از اشغال سفارت حمایت کردند.»
برای بهشتی نبود
اما اظهارات ترقی مبنی بر تلاشهای برخی از اعضای تیم اشغالکننده سفارت برای پیدا کردن مدرکی علیه شهید بهشتی و حزب جمهوی اسلامی آنقدر بزرگ هست تا بخواهیم از سویی دیگر گفتههای یکی از بانیان حمله به سفارت را نیز در این باره بشنویم.
ابراهیم اصغرزاده از حمله کنندگان به سفارت آمریکا و البته از چهرههای اصلاحطلب شاخص، نیز در گفتگویش ادعای جست و جوی مدرک علیه حزب جمهوری اسلامی را تایید نمیکند و میگوید: «رابط ما با امام در ارتباط با سفارت حاج احمد آقا و موسوی خوئینیها بودند و حمایتهای حضرت امام را داشتهایم. البته بعدها و در جریان مسائلی که برای بنی صدر پیش آمد کسانی به دنبال پیدا کردن مدارکی دال بر همکاری او با آمریکا و جاسوسیاش میگشتند اما این موضوع کاملا متفاوت با مسئله حزب جمهوری اسلامی و شهید بهشتی است. به هر حال شهید بهشتی به عنوان یاران امام شهره بود و ما نیز خود را دانشجویان پیرو خط امام مینامیدیم.»
حزب جمهوری اسلامی تنها حزب نبود
اما اظهارات ترقی را یکی دیگر از اعضای سابق حزب جمهوری اسلامی نیز با صراحت تایید میکند.
حجه الاسلام حسین سبحانی نیا دیپلمات پیشین، نماینده سابق مجلس و البته عضو حزب جمهوری اسلامی از سال 57 یعنی بدو تاسیس تا انتهای آن در سال 66 است.
سبحانینیا در این باره میگوید: «همواره شخصیتهای برجسته داخلی که به نوعی رقابت با شهید بهشتی داشتند حزب جمهوری اسلامی را زیر ذره بین قرار داده بودند. اوج این موضوع از وقتی کلید خورد که گروهی به لانه جاسوسی ورود کردند. در آن موقع خیلیها یک نگاه سیاسی نسبت به تسخیر سفارت آمریکا پیدا کردند. عدهای میخواستند ببینند آیا این حزب و در راس آن آیت الله شهید بهشتی میتواند ارتباطی با آمریکا داشته باشد؟ غیرقابل انکار است که در داخل لانه جاسوسی و بعد از اشغال آنجا کسانی بودند که به دنبال سند و مدرکی در خصوص شهید بهشتی میگشتند. از آنجایی که شهید مظلوم بهشتی برای مدتی در خارج از کشور و نماینده مرحوم آیت الله بروجردی در آلمان و مسجد هامبورگ بود و آشنا با مسائل بین المللی و تشکیلاتی، عده ای دست یافتن به این مدارک را محتمل میدانستند. این موضوع هم همان زمان مطرح شد و هم در ماههای اخیر و لابهلای مصاحبه موسوی خوئینی علیه هاشمی. در واقع کسانی که نسبت به این موضع موسوی خوئینی منتقد بودند این مسئله را نیز مطرح کردند.»
سبحانینیا تاکید میکند: «یکی از مهمترین بحثهای حاشیه ای در زمان تسخیر لانه جاسوسی پیگیری پیدا کردن سند علیه شهید مظلوم آیت الله بهشتی بود.»
وی ادامه داد: «در آن زمان برخی از شخصیتها در کنار دانشجویان پیرو خط امام به دنبال همین موضوع میگشتند. در این میان موسوی خوئینیها یکی از چهرههای مهمیبود که در ارتباط با برخی دانشجویان پیرو خط امام هم با جدیت این مسئله را دنبال میکرد. به عبارتی یکی از کسانی که دنبال سند علیه شهید بهشتی میگشت شخص آقای موسوی خوئینی بود.»
سبحانی نیا میگوید: «نکته ای که در این بین باید اضافه کرد این مسئله است که تلاش برای سندیابی برای اتهام جاسوسی یا رابطه با کشورهای خارجی، مختص یک حزب یا شخص شهید بهشتی نبود. آن موقع اساسا اسنادی برای مردم جذابیت داشت که رابطه شخصیتهای درون نظام را با بیرون مشخص کند. در این میان یکی از اعضای دیگری هم که هدف همین موضوع قرار گرفتند اعضای نهضت آزادی بودند. اما از آنجایی که بهشتی یک چهره گران و از یاران نزدیک حضرت امام بود این حساسیت در آن زمان روی او بیشتر به چشم میآمد و مطرح شد.»
چگونه یادشان نیست
وقتی از سبحانی نیا درباره این میپرسیم که آیا شواهدی هم دارید که این اظهارات شما را تایید کند، میگوید: «کافی است به رسانهها و روزنامههای آن زمان رجوع کنید و به مسائلی که درباره لانه جاسوسی و افرادی که در آن ارتباط سخن میگفتند گریزی بزنید که به این مسئله برسید. در اسناد اول انقلاب افراد مختلفی مطرح میشوند که امکان رابطهشان با خارجیها یا جاسوسی است که یکی از آن افراد بهشتی بود. آن موقع بارها گفته میشد که شهید بهشتی پولها را به خارج برده و … از همین رو در بحث لانه جاسوسی نیز گروهی به دنبال سند علیه شهید بهشتی بودند.»
وی درواکنش به تکذیب کسانی مانند اصغرزاده درباره چنین مطلبی میگوید: «نمیدانم این دوستان در آن زمان واقعا این مسائل را ندیدهاند؟ خیلی مسئله روشن است. اینکه اینها نتوانستند مدرکی پیدا کنند یا پیدا نکردند یک چیز است، اما اصل طرح این مسئله که در آن موقع عده ای به دنبال سندی علیه نهضت آزادی یا شهید بهشتی یا برخی اشخاص بگردند چیز دیگری است. حتما کسانی که در آن زمان در این جریانات بودند میدانند که یکی از اهداف، بعد از اشغال لانه جاسوسی شهید بهشتی بود. این موضوع خیلی روشن است و در رسانهها مطرح شد. بعید است اکنون این افراد بخواهند چنین چیزی را تکذیب کنند.»
ظاهرا مروری بر روایات دو طرف درباره تلاش برای پیدا کردن سند علیه برخی شخصیتها و احزاب از جمله شهید بهشتی در زمان تسخیر لانه جاسوسی، بیانگر یکی دیگر از همان معماها است، معمایی که پیدا شدن پاسخ حقیقیاش باید رجوع به اسناد و منابع معتبر کرد.
منبع: روزنامه آفتاب یزد، چهارشنبه 1397/11/24، شماره 5394