عطف به یادداشت «خواب آشفتهی روشنفکری دینی» ۱
پرسش آن مهمانی چه بود؟
جناب دکتر پورجوادی عزیز گزارش چند سطری شما از پرسش بنده و پاسخ آقای ملکیان در مهمانی پنجشنبه ۲۹مهر ۱۳۹۵ نادقیق، نیمکاره و تحریفشده است … مگر من از اصحاب استفتاء هستم و آقای ملکیان از ارباب عمائم صاحب فتوا که از او بپرسم: «آیا ادعای آقای آرش نراقی و اکبر گنجی که می گویند دوست سابقشان دعوی پیغمبری کرده است راست [است] یا نه؟ آیا ما با یک احمد کسروی دیگر مواجه شده ایم؟» کسی که به قول شما «چند سالی است فکرش را مشغول تاریخ روشنفکری کرده و مقاله دانشنامۀ جهان اسلام را هم در این باره نوشته» چرا باید چنین سؤال خام و نسنجیدهای از آقای ملکیان بپرسد…
در ابتدا باید توضیح دهم که در مهمانی کوچک 29 مهر، حدود یک ساعتی پس از آغاز مجلس، میزبان محترم و برخی مهمانان از بنده خواستند برای آنکه بهره بیشتری از جلسه برده شود با پرسشهایی از اساتید محترم بحث را جهتی بدهم و بعد «خود راه بگویدت که چون باید رفت». در اغلب این مجلسها کسی بحثی را آغاز میکند و رشتهی سخن دست به دست میشود. همه هم آزادانه یکدیگر را نقد میکنند. مجلسِ درس نیست، مجلسِ بحث است. من برای پیشبردن پروژهای که در تاریخنگاری روشنفکری در دست دارم و در ادامهی بحث قدیمیای که دربارهی امکان و امتناع روشنفکری دینی مطرح بوده است، فرصت را غنیمت دانستم تا نظر دوستان و استادان را دربارهی مرز میان اصلاحگری و بدعت بپرسم. تصمیم گرفتم سؤال را با توجه به سروصداهای اخیر دربارهی پروژه روشنفکری دینی دکتر سروش و منجرشدن آن به تأسیس آیین تازه مطرح کنم. از من خواسته شد پرسش را جوری مطرح کنم که مجالی برای شنیدن خاطرات دکتر موحد از احمد کسروی و نظر ایشان درباره پروژه پاکدینی او هم فراهم آید.
امروز صبح فایل صوتی قسمتی از مهمانی به دستم رسید. در این فایل قسمت اول پرسش من که مقدمهای بود دربارهی نوشتههای اخیر آقایان نراقی و گنجی ضبط نشده، اما خوشبختانه تقریر استاد ملکیان از پرسش بنده در مقدمه پاسخ دکتر موحد ضبط شده است. بخش اصلی سؤال من (با اندکی تغییر در محل جمله معترضه) و پس از آن توضیح دکتر ملکیان عیناً چنین است (صورت گفتاری پرسش و پاسخ حاکی از آن است که گفتوگوها همه بداهه و خودمانی بوده است):
هاشمی: «… حالا من میخواستم نظر حضرتعالی (خطاب به آقای ملکیان) را بدانم -با توجه به این که بههر حال در دورهای از حیات فکریتان روشنفکر دینی تلقی میشدید؛ بعد مشهور شد که منتقد هستید، یا عدول کردید، یا از ابتدا این وصف را نمیپسندید -حالا این که مثلاً آقای دکتر سروش ادعای نبوتی دارد یا ندارد که اصلا محل بحث ما نیست؛ بهنظرم میرسد که مسألهی خیلی فرعی و شاید عوامانهای است- میخواستم بپرسم که به نظر شما مرز اصلاح دینی کجاست؟ این پرسشی [است] که در طول تاریخ هم بوده که از جایی به بعد نوآوری تبدیل به بدعت میشود و بدعت تعبیر به خروج از یک سیستم فکری یا عملی یا یک آیین میشود و اسمش را میشود گذاشت راه نو. با توجه به تجربه تاریخی ما از کاری که کسروی کرد در “پاکدینی” و بعد بالاخره منجر شد به این که چیزی بیاید که تلقی دین تازهای از آن بشود، میخواستم نظر حضرات را بدانم در این باره».
آقای ملکیان خطاب به آقای موحد: آقای دکتر بفرمایید.
آقای موحد: «من خبر ندارم. من ندیدم.»
ادامه دارد
نویسنده: سید احمد هاشمی
منبع: کانال تلگرام حسین دهباشی، خشت خام