ماجرای بی خبری خانوده اندرزگو از شهادت پدر!

آنچه میخوانید بخشی از گفتگوی سید محسن اندرزگو با روزنامه قانون است:

فردای شهادت پدرم، ساواک به منزل ما آمد. دقیق آن صحنه را به یاد دارم، لحظه‌ای که در را باز کردم و ساواکی‌ها به خانه ریختند و مادر را دستگیر کردند. همان روز ما را به آمل بردند و از آنجا به اوین تهران منتقل کردند. مادر از آن روز تا انقلاب در زندان بازداشت بودند.

جایی بیان شده بود که مادر شما تا بعد از انقلاب از شهادت همسرش بی‌خبر بوده است. این ادعا صحیح است؟

بله، همان روز که به خانه ما ریختند، مادر تصور می‌کرد که آمده‌اند تا ردی از پدر پیدا کنند. این تصور که ساواک در پی پدر است تا بعد از انقلاب در ذهن مادر بود تا اینکه به مدرسه رفاه نزد امام (س)رفتیم و خبر شهادت را از حضرت امام(س) شنیدیم. حدود 6 ماه از شهادت پدر مطلع نبودیم.

چرا تا آن زمان آشنایان از شهادت پدرتان خبر نداشتند. مگر رژیم خبر شهادت پدرتان را به‌عنوان دستاورد، رسانه‌ای نکرده بود؟

خیر، چون قصد داشتند از طریق پدر به مابقی همراهان و همفکران ایشان برسند. برای همین ماجرا را اعلام نکرده بودند.

از سرنوشت ساواکی‌هایی که نقش مستقیم در شهادت پدرتان داشتند، برای‌مان بگویید؟

بسیاری از افراد شاخص آن‌ها دستگیر و محاکمه شدند. من و مادرم در محاکمه تهرانی که از شکنجه‌گران مهم ساواک بود، شرکت داشتیم. در عکس‌های دادگاه من و خانواده‌‌ام حضور داریم. در آن دادگاه تهرانی به اعدام محکوم شد. بعد از محاکمه از دادگاه خواست که نماز بخواند. نماز او حدود یک ساعت به طول انجامید. اظهار پشیمانی کرد و گریه‌های او جو دادگاه را متاثر کرد، اما چون دستش به خون بسیاری از مبارزان آغشته بود، حکم او اجرا شد.

منبع: روزنامه قانون، شماره 1006، شنبه 1396/6/4

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۵ شهریور، ۱۳۹۶ ۸:۲۲ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات شهدا و دفاع مقدس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *