ماجرای شنیدنی یک قاضی وقتی فهمید متهم اشتباهی شلاق خورده است!
حجتالاسلام والمسلمین سید مهدی طباطبایی:
یک روز بعدازظهر، فهمیدم که به یک نفر بیخودی ده تا شلاق زدند با اینکه واقعا نمیبایست میزدند. ماه مبارک رمضان بود، گریهام گرفت، آن فرد کنار ایستاده بود. من خودم روی تخت شلاق خوابیدم، گفتم: تو را به امام زمان، بیا به من ده تا شلاق بزن، من قیامت طاقت ندارم. او هم مدام میگفت: نمی زنم. گفتم: باید بزنی. رئیس کل من بودم، خلاصه آنقدر آن روز گریه کردم که خانواده آن فرد راضی شدند و بخشیدند.
ماجرایش این بود که گفته بودند ایشان علنی روزهخواری کرده، نوار مبتذل میفروخته و اقرار به زنا کرده است، پس باید شلاق بخورد. سی ضربه شلاق برایش نوشته بودند. چون ماه مبارک بود من نوشتم ده ضربه کم شود. میدانید که اقرار به زنا شرعا حرام است، اینکه به کسی بگویند با کی زنا کردی، اصلا جایز نیست، حتی شرعا حق ندارند به زنی بگویند کسی با تو زنا کرده است. ولی قاضی میپرسید، این کار در دادگاهها مرسوم بود.
من با قاضیها دعوا داشتم. این را من از نظر شرعی خلاف میدانستم. آقایی بود در دادگاه، احضارش کردم و پرسیدم: آیا روزهخواری کرده؟ گفت: نه فقط دستش بوده، میبرده. گفتم: چطور قاضی نوشته خورده!؟ اینها همه را سؤال و جواب کردم یک صفحه نوشتم در پروندهاش هم هست؛ در موضوع نوارها هم شرعا شلاق نداشتیم…
اجمالا ما این کار را کردیم خانوادهاش مرید من شدند. تا ده سال بعد از آن، از باغشان در کرج، مقداری توت فرنگی میآوردند میگفتند؛ ماه رمضان است آمدیم یک بار دیگر شما را ببینیم. ماه رمضان سالگرد شلاق خوردن آن فرد بود. من هم کتاب به آنها هدیه میدادم، میوهای که میآوردند کتاب میدادم یا زعفران میدادم، همیشه جبران میکردم. خلاصه، اینها پایبند به دین شدند همین قضیه را آقای قرائتی در تلویزیون گفت.
منبع: پرتال امام خمینی، به نقل از کتاب: اخلاق و مبارزه؛ خاطرات استاد اخلاق حضرت حجتالاسلام والمسلمین سیدمهدی طباطبایی، ناشر: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول: ۱۳۹۷