سفر عاشقی رزمندگان در لحظه تحویل سال

سرهنگ ستاد قاسم اکبری مقدم در بخشی از یادداشت خود در روزنامه اطلاعات می نویسد:

بزرگداشت و برگزاری آداب، سُنن و آیین‌های مذهبی و ملی در هر کشور و ملتی و در هر شرایط و موقعیتی از اهمیت ویژه و خاصی برخوردار است و نوعی احترام، ارزش و زنده نگه داشتن آداب و رسوم فرهنگی و ملی تأثیرگذار در جامعه است. یکی از این آیین و سنن ملی عید نوروز و لحظه تحویل سال در کشورمان است.

در دوران دفاع مقدس، هشت بهار بر مردم ایران گذشت که طی این سالها بسیاری از رزمندگان لحظات تحویل سال نو را در کنار خانواده شان نبودند و در میدان ها و جبهه‌های نبرد حق علیه باطل در سنگرها و در کنار ژ-۳، کلاش، آرپی چی، توپ، تانک، صدای صوت و غرش خمپاره‌ها و بمباران‌های دشمن، سال جدید خود را آغاز می‌کردند. همچنین با فرا رسیدن هر بهاری در این هشت سال خانواده‌هایی بودند که فقط قاب عکس پدر یا برادر شهیدشان زینت بخش سفره هفت سین‌شان می‌شد.
عده‌ای از خانواده‌های ایرانی هم در بیمارستان در کنار جانبازان خویش سال نو را به یکدیگر تبریک می‌گفتند و یا در کنار قبور شهدای تازه پرکشیده خود سفره هفت‌سینی ساده از سنبل، سیب، سبزه و… پهن می‌کردند و این سنت زیبا از آن پس باقیماند و ما هر ساله شاهد حضور مردم و خانواده شهدا در گلزار شهدای سراسر کشور و همچنین حضور در مناطق عملیاتی هشت سال دفاع مقدس در قالب راهیان نور در هنگامه تحویل سال هستیم که مردم به برکت این مکان‌های مقدس برای خود، خانواده، ملت ایران و تمامی آزادی خواهان و مظلومان دنیا آرزوی خیر و سعادت و خوشبختی را بر زبان می‌آورند و در حق یکدیگر به درگاه خداوند سبحان دعا می‌کنند.‏
اسفند ماه که به میان راه می‌رسید باد خنکی در دشت بی‌انتهای خوزستان می‌وزید و از سرمای استخوان سوز شب‌های زمستان دیگر آنچنان خبری نبود، این باد پیغام بهار را با خود داشت.‏
ایام بسیار دل‌انگیزی بود و طبیعت در زیباترین چهره رخ می‌نمود. پرنده‌های خوش صدا، سبزه‌های خیس روی زمین، عطر شبنم و بوی باروت… گاهی بادها باران را هم با خود می‌آورد؛ اما از آن باران‌های سیل‌آسای سنگین که تا به زمین جبهه‌ها می‌رسید خاک آن را مثل چسب برکف پوتین‌های رزمندگان می‌چسباند دیگر خبری نبود.‏
رزمندگان و دلاوران عرصه عشق‌ روزهای نزدیک عید نوروز و تحویل سال، این رسم دیرینه و کهن ایران زمین را از یاد نمی‌بردند و با شوق و ذوق فراوان سنگرهای خود را همانند سایر ملت ایران سنگر تکانی می‌کردند. سنگر تکانی رزمندگان شاید با خانه تکانی ملت ایران کمی تفاوت داشت. خاک روی آن را کمی بیشتر می‌کردند و مشمع تمیزتر و سالم‌تری بر روی آن می‌انداختند، پتوها را از کف نمناک سنگر در می‌آوردند و تکانی می دادند و خاک آن را می‌گرفتند و گاهی اوقات کف بعضی سنگرها را گودتر می‌کردند و اگر چادر بود، نظافت لازم انجام می‌گرفت و همه چیز را برای نشستن دور هم و خواندن دعای تحویل سال آماده می‌کردند.‏
لحظه تحویل سال و عید در جبهه حال و هوای خودش را داشت، در آن زمان بچه‌هایی که قبل از این زمان به مرخصی رفته بودند، هنگام بازگشت به خط مقدم شیرینی و میوه برای بچه‌ها می‌آوردند.‏
آنچنان امکاناتی برای تهیه سفره هفت سین در جبهه‌ها وجود نداشت، از این رو بچه‌ها به همان امکانات محدودی که داشتند بسنده و با ذوق و سلیقه خود سعی می‌کردند هنگام تحویل سال را لحظه متفاوتی برای خودشان بوجود بیاورند و فضای شاد و با نشاط و مفرحی را ایجاد کنند.
هنگام تحویل سال پوکه توپ خمپاره را می‌گذاشتند وسط و داخل آن را پر از گلهای صحرایی می‌کردند و در کنارآن میوه و شیرینی‌ می‌گذاشتند، و این می‌شد سفره هفت‌سین رزمندگان.
سنت «هفت‌سین» چیدن در سفره عیدنوروز جبهه‌ها برقرار بود، منتها با شکل و ویژگی جنگی آن. در سفره هفت‌سین رزمندگان سین‌هایی مانند: سرنیزه، سیم‌خاردار، سیمینوف، سیم‌چین، سوزن سلاح، سیم تله، سمبه، ‏C4‎ ‏ (نوعی خرج و مواد منفجره غیرحساس)، مین‌سوسکی، مین‌سبدی… متناسب با تخصص رزمندگان هر گردان و گروهان و دسته و سنگر قرار داشت. کنار همه این سین‌ها قرآن کریم و عکس شهدا زینت بخش سفره هفت سین رزمندگان در میان نمازخانه‌ها، سنگرهای اجتماعی و انفرادی بود.‏
اکثر رزمندگان همزمان با تیک تیک ساعت و نزدیک شدن به لحظه تحویل سال و اعلام این لحظه از سوی رادیو، گلوله‌هایی را که از قبل آماده کرده بودند را به سمت عراق شلیک می‌کردند و با این ترتیب سال نو را جشن می‌گرفتند.‏
نوروز و ایام عید که فرا می رسید، در شرایط عادی جبهه و جنگ تاچند روز صبحگاه عمومی نبود. عیدی بچه‌ها، سکه‌های یک تا پنجاه ریالی و اسکناس‌های صد تا یک هزار ریالی متبرک به دست امام(ره) بود؛ همچنین پول‌هایی که یادگاری نوشته خود بچه‌ها یا فرماندهان بود.
غذاهای این ایام بهترین غذاها بود و پذیرایی با میوه و شیرینی دایر بود. در کنار همه این نعمت‌ها، مراسم جشن و سرور بود؛ تئاترها و نمایشنامه‌های نشاط‌آور که بچه‌ها خود تهیه و اجرا می‌کردند و نمایش فیلم‌های سینمایی که با هماهنگی واحد تبلیغات یکان‌ها انجام می‌گرفت.
در این ایام میهمانی و دید و بازدید، رزمندگان راه می‌افتادند و برای عرض تبریک از محل فرماندهان شروع می‌کردند و بعد به سنگرهای مجاور می‌رفتند و در حالی که همه با هم می‌گفتند: برادرا، برادرا عید شما مبارک. اهل سنگر هم جواب می‌دادند، یا به شوخی چیزی می‌گفتند و از میهمانان دعوت می‌کردند به داخل سنگر آنها بروند و پذیرایی بشوند.‏
نوروز و سال تحویل در بین اسرای ایرانی در زندان‌های رژیم بعثی صدام هم از حال هوایی خاص برخوردار بود. معمولاً تاریخ و زمان تحویل سال به وسیله نامه‌هایی که توسط صلیب سرخ از ایران برای رزمندگان می‌آمد یا توسط سربازهای کرد عراقی متوجه می شدند، اسرا معمولاً باکمبود امکانات در چیدن سفره هفت سین مواجه بودند ولی در همان شرایط برای لحظه تحویل سال و با کمترین امکاناتی که در اختیار داشتند و با همکاری برخی از افرادی که در آشپزخانه بودند نوعی شیرینی تهیه می‌کردند.
به این ترتیب که ابتدا خمیر نان‌هایی که از قبل نگهداری شده بود را به طور آرد در می‌آوردند و ماستی را که قبلاً گذاشته بودند تا ترش شود را با آن مخلوط می کردند که به صورت مایه زولبیا در می‌آمد و درون سینی روغنی که از آشپزخانه می‌گرفتند با حرارت علاءالدین سرخ می‌کردند و در نهایت در شیره شکر می گذاشتند و به این صورت شیرینی عیدمان را تهیه می‌شد و بین بچه‌های آسایشگاه‌ها پخش می‌کردند.‏
در لحظه تحویل سال بعضی از اسرا که صدای خوب و دلنشین داشتند به تلاوت قرآن می‌پرداختند، معمولاً بعد از تحویل سال بزرگان، روحانیون و افراد سن بالای آسایشگاه دقایقی را برای بچه‌ها سخنرانی می‌کردند و به افراد روحیه می‌دادند.
پس از تحویل سال همه ساکنان آسایشگاه، در ساعات آزادی به اتاق‌های یکدیگر سر می‌زدند و به دیدار یکدیگر می‌رفتند، حال و احوال و روبوسی و برای مقاومت بیشتر تجدید میثاق می‌کردند. ‏
در میان نیروهای دیگر از جمله نیروی هوایی ارتش هم لحظات تحویل سال حال هوایی دیگر داشت، خلبانان در گردان‌های پرواز و اتاق آلرت آماده دفاع و جانفشانی و حراست از آسمان کشور بودند. یکی از این خلبانان، حسین خلعتبری بود.
تعطیلات نوروز سال ۱۳۶۴ در پیش است، ولی گویا حسین هوس سفری دیگر را در سر دارد. او در پایگاه هوایی سوم شکاری همدان می‌ماند و به زادگاهش نمی‌رود. در جواب دوستانش هم که می‌گویند چرا به دیدن خانواده نمی‌روی؟ می‌گوید: در این شرایط بحرانی مردم هر لحظه به کمک ما نیاز دارند. وجدانم اجازه نمی‌دهد که این مردم را تنها بگذارم.
روز یکم فروردین ماه سال ۱۳۶۴، خلعتبری و ستوان محمدزاده به عنوان شیفت آلرت پایگاه سوم شکاری همدان هستند. ناگهان صدای آژیر بلند می‌شود و در پایگاه اعلام اسکرامبل (حالت آماده باش) می‌شود.
حسین خلعتبری به همراه کمک خود ستوان «عیسی محمدزاده» با یک فروند هواپیمای فانتوم ‏F-4D‏ با نام رمز سلیمان ۳۱ برای مقابله با هواپیماهای دشمن به پرواز در می‌آید. در کردستان در منطقه سقز با دو فروند میگ ۲۳ عراقی و یک فروند میگ ۲۵ عراقی درگیر می‌شود. یکی از میگ‌های ۲۳ را مورد هدف قرار می‌دهد که پس از برخورد موشک، میگ منهدم می‌شود. در همین هنگام از ایستگاه‌های رادار زمینی مرزی به اطلاع خلعتبری می‌رسانند که یک فروند میگ ۲۵ پی دی، در تعقیب آنها است. در این نبرد که حتی تعقیب و گریز آن نابرابر است، میگ ۲۵ اقدام به شلیک یک تیر موشک و موشک با فانتوم برخورد می‌کند. ستوان محمدزاده موفق می‌شود اجکت کند و از هواپیما جدا شود. ولی حسین خلعتبری فرصت اجکت پیدا نمی‌کند و بدین شکل قهرمان جنگ‌های دریایی عیدی سال نو خود را از خداوند دریافت می کنند و به معراج ابدی می‌رود و همانطور که در وصیتنامه خود گفته بود: “… در ولایت خودمان «شیرود» کوهی است که می‌گویند «میرزا کوچک‌ خان» در آن جا علیه شوروی می‌جنگیده است. اگر افتخار شهادت پیدا کردم، آن چه از من باقی ماند حتی اگر ذره‌ای از گوشت بدنم باشد، را در کنار قله آن کوه دفن کنید تا روح من هم پاسدار این مرزوبوم باشد”.
ـ اگر ذره‌ای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم در خاک وطن می‌شویم و مرگ در این راه را افتخار می‌دانم و اگر ارزشمندتر از جانم هدیه‌ای داشتم، حتماً به این مردم خوب تقدیم می‌کردم.»‏
پیکر مطهرش در قله میرزا کوچک‌خان (گلزار چهل شهیدان رامسر) به خاک سپرده می‌شود تا آن‌گونه که خود می‌خواست، روحش هم پاسدار مرز و بوم وطن اسلامی‌مان باشد.

منبع: روزنامه اطلاعات، چهارشنبه 1396/12/23

تاریخ درج مطلب: چهارشنبه، ۲۳ اسفند، ۱۳۹۶ ۱:۴۱ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات شهدا و دفاع مقدس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *