خاطره ای از ریاضت آیت الله شهید مدنی
آن روز حاج آقا شیخ علی خاتمی، نماینده ولی فقیه (رهبر فقید انقلاب امام خمینی) در جهاد به نمایندگی از طرف بقیه صحبت کرد. صحبتهای ایشان که تمام شد، حاج آقا (شهید مدنی) به هیچ نکته اخلاقیای اشاره نکردند. اصرار همه بر این بود که حاج آقا خاتمی از شهید مدنی بخواهند که آن نکته اخلاقی را بگویند. چون خیلی برای همه مهم بود. حاج آقا خاتمی اصرار کرد، ولی آقا چیزی نگفتند. بعد که جلسه تمام شد و نماز خوانده شد، آقا همه را برای ناهار نگه داشتند. ناهار ایشان هم یا آش بود یا آبگوشت که اگر مهمان ناخواندهای مثل ما آمد، کار مشکل نشود و آب غذا را زیاد کنند. سفره پهن شد و آش را آوردند و ما همه با ولع آش را خوردیم. واقعا خیلی لذیذ بود. آقا فقط یک قاشق خوردند و دست کشیدند.
وقتی سفره جمع شد، آشپز متوجه شد که حاج آقا چیزی نخوردهاند. جلو آمد و گفت: چطور آش نخوردید؟ خودتان گفته بودید برای ناهار آش بگذارم. دوست نداشتید؟
[irp]شهید مدنی گفتند: بی انصاف! آخر این غذا را خیلی لذیذ پختهای، نمیشود خورد!
همه ما از خجالت آب شدیم که خدایا! این چه جور آدمی است. ما شرمنده شدیم که با ولع آن غذا را خوردیم و ایشان چون غذا خیلی لذیذ بود، یک قاشق خورد و دیگر نخورد.
منبع: گروه معرفت، عرفان و اخلاق کاربردی