آخرین تصویر خوب ثبت نشد «آقا سیدمهدی ما»

فاطمه استیری، روزنامه نگار در خبرگزاری خبرآنلاین نوشت: قرارمان همیشه بعد از اذان بود، سکانس ابتدایی هم همیشه در همان اتاق نزدیک در ورودی خانه کوچه سعیدی می گذشت، حتی آن موقع شب هم باید منتظر می ماندی تا مراجعه کننده ها بالاخره دست از سر سید روحانی ما، «آقا سیدمهدی ما» بردارند و مجال برای گپ و گفت پیدا شود. سکانس دوم هم در همان اتاق معروف که دورتادور آن را با کتاب پر کرده بود.

اسمش مصاحبه بود ولی بی تعارف برای من مصاحبه بهانه بود، شاید همان شوخی رفقا و همکاران حس واقعی را بیشتر منتقل می کرد، «سیدمهدی خونت باز اومده پایین رفتی مصاحبه».از بهترین اتفاقات و لحظات ساعت کاری بود، گاهی تلفنی، گاهی حضوری…

در جایگاه مصاحبه کننده که می نشستی دنبال تیتر در صحبت هایش نمی گشتی، اصلا نگران تیتر گرفتن نبود آنقدر بی پرده و صریح حرف می زد، آنقدر بدون ملاحظه و محافظه کاری ابراز نظر سیاسی می کرد که تیتر پشت تیتر برایت می آمد، دلش پر بود از تندروها، خاطرات تلخی داشت از برخی انقلابیون تندرویی که همان روزهای اول ورود امام او را دوره کرده بودند و بساط اعدام را به راه انداخته بودند تا همین تندروهایی که می گفت خون به دل مردم می کنند. بغض می کرد از رفتار برخی روحانیت که…

«سیده فاطمه خودت چطوری» که می گفت یعنی مصاحبه تمام شده، حالت را خوب می کرد با حس و حال پدربزرگانه اش، آنقدر که وقتی با وجود الکی خندیدن هایت، بفهمد ناآرومی و دلت گرفته، راهی کربلایت کند و …

و آن جمله معروف همیشگی…

پر آرامش بود و حال خوب سید ما.

آخرین تصویر اما گویی قرار بود خوب ثبت نشود، روی تخت بیمارستان بدون حرف، سکوت، نگاه و بغض.

و الان با همان تصویر و بغض باید بالا و پایین کنی آخرین مصاحبه ای که چند روز مانده به عید بازهم در همان اتاق همیشگی و وقتی به سختی با دستگاه نفس می کشید گرفتی، اما دو روز بعد او راهی بیمارستان شد و فرصت ادیت کردن آن را پیدا نکرد.

یک صدا، یک مصاحبه، یک یادگاری فقط برای من …

تاریخ درج مطلب: پنجشنبه، ۲۷ اردیبهشت، ۱۳۹۷ ۶:۵۰ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات مشاهیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *