اولین تصاویر ملیحه از نبودن بابا

شهریور ۵۸، درست یکسال می شد که بابا نبود. مامان مثل بیشتر تابستانهای دیگر آمده بود ایران، همراه عمه رباب و چند خانم لبنانی که از دوستان بودند. دو هفته ایران بودیم و من یادم هست که چند بار رفتیم تظاهرات.
توی یکی از تظاهرات ها خانم مسیحی ای که همراه ما بود، بلندگو داشت و صحبت هایی می کرد که من با ذهن بچه گانه ام فقط “موسی صدر حبیب الله” اش را می فهمیدم. عکسهایش هست. من همه جا چادر عربی مامان را سفت چسبیده ام زل زده ام به جمعیت. اینها شاید اولین تصاویر واضح من از نبودن باباست. چون قبل از آن را یادم نیست.
الآن خیلی وقتها که با صدری، حمید و حورا دورهم می نشینیم، سعی می کنیم روایت هایمان را بچینیم کنار هم و بفهمیم چه بر ما رفته است؟

راوی: ملیحه صدر، کوچکترین فرزند امام موسی صدر

منبع: هفت روایت خصوصی، حبیبه جعفریان، انتشارات سپیده باوران، چاپ اول، روایت ملیحه، صص۲۴-۲۳

تاریخ درج مطلب: چهارشنبه، ۱۳ بهمن، ۱۳۹۵ ۶:۳۰ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات مشاهیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *