تحمل یک مرجع در برابر کتکهای همسرش

اهل علم و اصحاب سرّش فهمیدند که همسرش در خانه بداخلاقى مى‏‌کند، ولى خیلى هم خبر از داستان نداشتند، این قدر در مقام جست‏جو برآمدند تا به این نتیجه رسیدند که این مرد بزرگ الهى(۱)، این فقیه عالیقدر گاهى که به داخل خانه مى‏‌رود، همسرش حسابى او را کتک مى‌‏زند. یک روز چهار پنج نفر جمع شدند و خدمتش آمدند، گفتند: آقا ما داستانى شنیده‏‌ایم از خودتان باید بپرسیم، آیا همسر شما گاهى شما را مى‏‌زند؟!
فرمود: بله! عرب است، قدرتمند هم هست، قوى البنیه هم هست، گاهى که عصبانى مى‏‌شود، حسابى مرا مى‏‌زند. من هم زورم به او نمى‏‌رسد، گفتند: او را طلاق بدهید، گفت: نمى‏‌دهم، گفتند: اجازه بدهید ما زن‏‌هایمان را بفرستیم، ادبش کنند.
گفت: این کار را هم اجازه نمى‏‌دهم، گفتند: چرا؟ گفت: این زن در این خانه براى من از اعظم نعمت‏‌هاى خداست، چون وقتى بیرون مى‏‌آیم و در صحن امیرالمؤمنین(ع) مى‏‌ایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز مى‏‌خوانند، مردم در برابر من تعظیم مى‏‌کنند، گاهى در برابر این مقاماتى که خدا به من داده، یک ذرّه هوا مرا برمى‏‌دارد، همان وقت مى‏‌آیم در خانه کتک مى‏‌خورم، هوایم بیرون مى‏‌رود، این چوب الهى است، این باید باشد.(2)

*پی‌نوشت‌ها:
1- علامه کاشف الغطا از علمای قرن ۱۳ هجری.
2-انصاریان، حسین، نفس، ص 328

منبع: فرهنگ نیوز

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۱۲ دی، ۱۳۹۵ ۵:۵۷ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات مذهبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *