خاطرات داریوش شایگان از علامه طباطبایی؛ شیفته آمادگی علامه برای “پذیرش”

دکتر داریوش شایگان، متفکر و روشنفکر معاصر ایرانی، از جمله افرادی است که علامه طباطبایی و هانری کربن را به خوبی می شناخته و با این دو ارتباط نزدیکی داشته است. شایگان همچنین از جمله افرادی است که در انجمن حکمت و فلسفه ایران با این دو اندیشمند مباحثات علمی داشته است.
او متولد 1313 در تهران است و آثاری مانند “آسیا در برابر غرب”، “ادیان و مکاتب فلسفى هند” (2جلدی)، “بتهاى ذهنى و خاطره ازلى” و “هانرى کربن” را تألیف کرده است.
شایگان درباره علامه طباطبایی می گوید: من از محضر چهار تن فیض برده ام، که هر یکی از آنها برایم ارزش خاص خود را دارد. بی هیچ تردید، علامه طباطبایی را بیش از همه ستوده و دوست داشته ام. به او احساس ارادت و احترامی سرشار از عشق و تفاهم داشتم. سوای احاطه وسیع او بر تمامی گستره فرهنگ اسلامی آن خصلت او که مرا سخت تکان داد، گشادگی و آمادگی او برای پذیرش بود. به همه حرفی گوش می داد، کنجکاو بود و نسبت به جهان های دیگر معرفت حساسیت و هشیاری بسیار داشت.
دکتر شایگان بر این باور است که از محضر او به نهایت توشه برداشتم و او هیچ یک از سئوالات مرا درباره مجموعه طیف فلسفه اسلامی بی پاسخ نمی گذاشت. با شکیبایی و حوصله و روشنی بسیار به توضیح و تشریح همه چیز می پرداخت. فرزانگی اش را جرعه جرعه به انسان منتقل می کرد. چنانکه در دراز مدت نوعی استحاله در درون شخص به وجود می آورد.
دکتر شایگان در ادامه می گوید: ما با او تجربه ای را گذراندیم که احتمالاً در جهان اسلام یگانه است: پژوهش تطبیقی مذاهب جهان به هدایت و ارشاد مرشد و علامه ای ایرانی. ترجمه های انجیل، ترجمه فارسی اپانیشادها، سوتراهای بودایی، و تائوته چینگ را بررسی می کردیم. استاد با چنان حالت کشف و شهودی به تفسیر متون می پرداخت که گویی خود در نوشتن این متون شرکت داشته است. هرگز در آنها تضادی با روح عرفان اسلامی نمی دید با فلسفه هند همان قدر اخت و آمخته بود که با جهان بینی چینی و مسیحی.
استاد ادیان دانشگاه تهران به ذکر یک خاطره ای در ویلایی در کنار ساحل خزر اشاره می کند و می گوید: یک بار او را به ویلایی در ساحل خزر که به دریا مشرف بود دعوت کردم. مثل همیشه بحث فلسفه و رابطه میان دیدن و دانستن در میان بود. از نظر او تمامی معرفت اگر به سطح تجربه ای آنی و شهودی اعتلا نمی یافت هیچ ارزش و اعتباری نداشت. من در آن ایام نوشته های یونگ را زیاد می خواندم و در آن زمان در کتاب انسان و جستجوی روان غرق بودم. استاد خواست بداند که کتاب چیست و من هم خلاصه ای از کتاب را برایش نقل کردم. اصل مطلب این بود که در حالی که قرون وسطی روح جوهری و جهانی را موعظه می کرد قرن نوزدهم توانست روانشناسی فارغ از روح را به وجود آورد. استاد چنان از این نکته به وجد آمده بود که خواست کتاب به فارسی ترجمه شود و افزود: زیرا باید جهان را شناخت. ما نمی توانیم خود را در برج های عاجمان محصور و منزوی کنیم.
دکتر شایگان به دیدار خود با کربن اشاره دارد و می گوید: دیدار من با کربن در اوایل 1340 دست داد. توسط سید حسین نصر به حلقه اصحاب تأویل پیوستم که کربن نیز در زمره آن بود و منظما به دیدار علامه طباطبایی می شتافت. و چنین بود که من نیز از آشنایان این محفل انس شدم. نخستین دیدارم را با او در این محفل خوب به یاد دارم که در منزل آقای ذوالمجد طباطبایی بودیم. علی رغم وجود مشکل ارتباط و صافی ترجمه، جریان میان دو بزرگوار به خوبی می گذشت. هر دو بر یک طول موج بودند و درباره سرنوشت فلسفه در یاران هم عقیده بودند. کلمه تاویل در آنجا زیاد شنیده می شد که می توان آن را به کشف محجوب یا تفسیر معنوی تعبیر کرد. بعدها بود که من به غنای شگفت این مفهوم که خود رکن تمامی ادراک عرفانی است پی بردم.
دکتر شایگان با تأکید بر این که منظماً در این محفل شرکت می کرد می گوید: کربن معمولاً اوایل شهریور به ایران می آمد و اویل دی ماه به فرانسه باز می گشت. او به مرور زمان گرد خود حلقه کوچکی از محققان گردآورده بود و از توجهی که آن جوانان به این گونه تحقیقات نشان می دادند بسیار خرسند بود. زیرا باید قبول کنیم که در آن روزگار پرداختن به این گونه مباحث چندان مد و مرسوم نبود. جوانان بویژه به مسائل سیاسی و جامعه شناسی علاقه داشتند و کم بودند کسانی که اوقات خود را وقف فلسفه به معنایی که کربن از آن مراد داشت بنماید. در طی این دیدارها، من یکی از همدمان کربن شدم زیرا همزبانی ما تنها به فسلفه اسلامی محدود نمی شد بلکه زمینه های دیگر، فرهنگ های دیگر و به ویژه جهان هندی و فسلفه آلمانی را نیز در بر می گرفت.
وی همچینین این دیدارها را این گونه توصیف می کند: علامه طباطبایی به نوعی دست اندر کار تاریخ آغازین بود و تاریخ خودش را روایت می کرد و وجودش تجسم آنات غنی فسلفه ای بود که خود امانت دار و حامل آن بود. کربن از نظر تاریخی، و از نظر هستی شناسی معاصر او نبود. میان آن دو شکافهای مدرنیته، درامهای عظیم اندیشه، دنیوی شدن جهان، نیهیلسیم و گریز خدایان وجود داشت. از این نظر کربن با گذشته نگری تفکری را که از نظر تاریخی در ما قبل رویدادهای جهان قرار داشت باز آفرینی می کرد. اما با قرار دادن آن در منظومه ای که به همان تفکر مربوط بود، یعنی با قرار دادن آن در پیش از تاریخ روح، به مدد تاویل به آن جان دوباره می داد. این بازآفرینی از طریق فاصله گیری انجام می گرفت که خود دستاوردهای آگاهی غربی است. بدین سان تفکر ایرانی با گذشتن از صافی نگاه فرانسوی احیا می گردید و از نو جوان می شد. عقاید کهنه به جامه ای نو و تابناک در می آمدند و تقریبا مدرن می شدند و وقتی مدرن می شدند برای آگاهی امروزی جذب پذیر می گردیدند. در نتیجه کربن تفکر ایرانی را برای میراث فرهنگ جهانی دست یاب و دست رس ساخت چیزی که استاد طباطبایی با آنکه علامه ای بی بدیل بود هرگز یارای آن را نداشت.

منبع: خبرگزاری مهر

تاریخ درج مطلب: دوشنبه، ۹ بهمن، ۱۳۹۶ ۱۰:۴۷ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات علم، صنعت و فناوری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *