خاطرات کرونایی/ روز سوم

سیدمحمدعلی ابطحی روزانه اقدام به انتشار خاطرات قرنطینه خانگی کرده است. (قسمتهای قبلی را اینجا بخوانید). روز سوم:

سه شنبه ۱۳ اسفند

• آمدم شروع کنم به روزنوشت کرونایی. دیدم کلی آدم در پی وی پرسیدن کرونا گرفتی؟ گفتم نه. گفتند بی بی سی تو لیست مسئولان کرونایی. اسمت را نوشته. راست بود. قبل از هر چیز بگم که در این ایام حتی یک سرفه هم نکردم. خداروشکر سُر ومُر و گنده. کسی میتونه به بی بی سی بگه.
• صبح روی تخت مثل همه مان در این روزها چشم که باز کردم، غلتی زدم و موبایل را برداشتم. سر صبح منظره جنازه های کرونایی در بهشت معصومه قم را دیدم. چه شروع بدی.
• چه مرگ دردناکی دارند کرونایی ها. خدا به خانواده هاشون صبر دهد. تعداد بالا بود. خیلی بیشتر از اینکه میگویند.
• در این روزهای کرونایی با اینها که معتقد بودند باید رفت حرم و مسجد و اجتماعات مذهبی و لیس زد کل کل کردم. می ترسم در تاریخ یکبار دیگر ثبت شود که دین و علم روبروی هم هستند.
• اما از سوی دیگر دعا کردن هم آرام بخش دلهاست. دعا در مقابل پزشکی نیست. برای سلامت همدیگر دعا کنیم
• آنلاین تراپی کردم با مشاور. می شناختمش. می گفت در این ایام فقط باید به فکر سلامت بود. غصه های کارهای نکرده را بگذارید بعد. شما هم در جریان باشید.
• دو سه روزه دنبال اینم ببینم پاپ کرونا گرفته یا نه. مسئول موسسه گفتگوی ادیانم. همکاری مثبت قم و واتیکان که شکل نگرفت. گفتم شاید همبستگی قم و واتیکان در کرونا شکل بگیرد. خدا رو شکر نوشته اند کرونا ندارد. اگر راست بگن اونام!
• حالا که بقول جوکر ها،‌ هرچی از چین می آمد قلابی بود ولی کروناشون اصلی، امروز خیلی داروخانه ها رفتم برای خرید ماسک. میگن ممنوع کردند داروخانه ها بفروشند. یعنی راسته؟ به یکی از مقامات بهداشت که دوستم بود زنگ زدم. قاطی پاطی جواب داد. احتکار ها که کشف می شود، به یک انبار دیگر نرود یک وقتی خدای نکرده. چرا تو بازار ماسک نیست؟
• لیس مالی حرم، بده. منم قبول دارم. دستگیرش هم کرده اند. تظاهرات خیابانی جلوی سفارت هند هم که می تواند عامل شیوع بیماری شود. نماز جمعه را تعطیل می کنند. اما راهپیمایی نه. خوب تو فضای مجازی به عمل غیر انسانی هند اعتراض کنید.
• امروز خونه مون رو ضد عفونی کردیم. بوی بیمارستان گرفته. آدم دلش می خواهد برود انتهای راهرو دست چپ. جوک درست کن ها نوشته بودند. کپی رایت محفوظ باشه

تاریخ درج مطلب: چهارشنبه، ۱۴ اسفند، ۱۳۹۸ ۹:۵۸ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات اجتماعی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *