خاطرات یلدای سیاسیون، بحث سیاسی ممنوع!

«بلندترین شب هم که باشی پایانت روز است» این خلاصه استعاره‌ای است که بسیاری از متون آغشته به سیاست در میان جریان‌های آزادیخواه جهان دستی به آن یازیده‌اند. در فرهنگ ایرانی که شب یلدا را به‌عنوان بلندترین شب سال با مراسمی آیینی همراه کرده این شب، شب میلاد الهه خورشید، عدالت، پیمان و جنگ است؛ پس بیگانه با سیاست دست کم از نوع آرمان خواهانه‌اش نیست.
وجه دیگر یلدا، دورهم بودن و گرد هم آمدن است. این گرد هم آمدن در نگاه حداقلی اگر به معنای همنشینی خانواده‌ها، دوستان و آشنایان باشد در وجه حداکثری پیوند دهنده یک ملت به یکدیگر است؛ ملتی که اگرچه در اقوام، ادیان و مذاهب گوناگون منشعب شده‌اند اما هویتی یگانه دارند؛ ایرانی‌اند و سده هاست که ایرانیت خود را در آیین‌هایی چون یلدا و نوروز به جشن می‌نشینند. با این مقدمه، پرسش از خاطرات سیاستمداران از یلدا نشان داد که بسیاری از سیاستمداران تمایلی به پرداختن به چنین موضوعاتی ندارند یا آنقدر گرفتارند که سال‌هاست وقتی برای حضور در عادی‌ترین مناسک را نداشته‌اند. با این حال بعضی از آنها به پرسش ما پاسخ دادند و خاطرات خواندنی داشتند، از یلداهای در کنار مادر و خانواده تا یلداهای دور از خانواده و در زندان.

یلدای در بند

آذر منصوری، فعال سیاسی اصلاح‌طلب: شب‌های یلدا آنگاه که در جمع خانواده باشی و به حافظ خوانی و هندوانه و آجیل شب یلدا خوران و تازه شدن دیدار‌ها سپری می‌شود، خاطره انگیزند و گاهی هم تلخ که سال به سال که می‌گذرد، باید به دیدن جای خالی آنها که در جمع نیستند عادت کنی. اما برای من خاطره انگیز‌ترین شب یلدا شبی بود که زندان بودم. خاطره انگیز از آن رو که هر کدام با خود فکر می‌کردیم که امشب خانواده‌های ما طولانی‌ترین شب سال را چگونه سپری می‌کنند و نگران که مبادا در نبود ما غصه دار باشند. خاطره انگیز‌تر از آن روی که با مقدوراتی محدود در آن شب دلمان را شاد کردیم. از تخمه و انار و آجیل و شیرینی‌های معمول شب یلدا خبری نبود، حافظ هم نداشتیم که حافظ خوانی کنیم و فالی بگیریم و هندوانه‌ای هم در کار نبود که با بو و طعم آن فضای سلول بازداشتگاه را عطر آگین کنیم. چند سیب و چند پرتقال بود که با آب میوه‌ای که پول داده بودیم تا نگهبانان بند برایمان خریده بودند، مخلوطش کردیم و هرکدام در حد چند قاشق خوردیم، اما طعم و مزه آن هنوز از خاطر هیچ‌کدام‌مان نرفته است.
هر چند دیوار سلول را با تصاویر گل‌ها و برگ‌های روی قوطی‌های دوغ و آبمیوه و دستمال کاغذی مزین کرده بودیم، هر‌چند با خمیر نان‌های باقیمانده از غذا، مهره ساخته بودیم و تصویری از مارو پله روی همین جعبه ها؛ و حبه قندی که آنقدر سائیده بودیم تا مهره اصلی منچ و ماروپله دقیق باشد؛ خانه آخرهم آزادی بود.
شب یلدا اما همه اینها را کنار گذاشته بودیم و قرارمان ساختن همان یلدای خاطره انگیز بود.
برای ما شب و روز البته تفاوتی نداشت؛ چرا که لامپ های سلول ۲۴ ساعت روشن بود. راستش را بخواهید دلمان برای تاریکی هم تنگ شده بود.
شب یلدا هر کدام هر شعری که بلد بودیم خواندیم. مشاعره هم کردیم؛ از خاطره‌ها گفتیم؛ دعا هم خواندیم. مفاتیح و قرآن در اختیارمان گذاشته بودند. آن شب اما فقط دعا خواندیم. قسمت آخر یلدای ما جوک‌ها یی بود که بچه‌ها تعریف کردند. همه جوک‌هایی که به یاد داشتیم تعریف کردیم. آنقدر خندیدیم که صدای خانم نگهبان زندان هم در آمد و به در سلول زد ‌وگفت چه خبرتان است بند را گذاشتید روی سرتان. گفتم مگر ساعت چند است؟ گفت یک بامداد. گفتم این شب یلدایی را به ما سخت نگیرید. چیزی نگفت و رفت.
نمی‌دانم ساعت چند خوابمان برد. اما آن شب وقتی طبق معمول هر شب چشم بندها را روی چشمان خود گذاشتیم، باز هم همه با صدای بلند می‌خندیدیم. بقیه را نمی‌دانم اما من تا اذان صبح بیدار بودم.

حرف‌های آدمانه شب چله

محمد مهاجری، فعال سیاسی اصولگرا: مادر -خدا رحمتش کند- سالی یک شب سرخوش بود. شب یلدا. دلیلش اینکه همه فرزندانش که بعد ازدواج از خانه رفته‌اند، در این شب قرار گذاشته بودند همگی بدون استثنا با خانواده هایشان دور هم باشند. در مناسبت‌های دیگر، دست کم یک غایب داشتیم. حتی عید نوروز و حتی روز مادر. اما در مورد شب یلدا هرکس هرجا بود خودش را به جمع می‌رساند. در مواقع غیر از شب یلدا، در نشست‌های خانوادگی از همه چیز حرف می‌زدیم. از گلایه‌های خانوادگی بگیر تا بحث‌های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی.
مادر، فراوان دیده بود که این بحث‌های داغ، گاهی به مشاجره و دلخوری و غرولند می‌کشد. به همین دلیل از همه خواسته بود در شب چله بحث سیاسی را تعطیل کنند. و به ادبیات خودش می‌گفت: «حرف‌های آدمانه بزنید»!
حرمت میزبان، همه را به رعایت خواسته مادر وامی داشت. بخصوص پدر -یادش بخیر- که همیشه یک پای بحث‌ها بود، در آن شب اجازه نمی‌داد که حرف‌های سیاسی، شیرینی دورهمی شب چله را تلخ کند. پایان شب که به خانه برمی گشتم، از اینکه رضایت مادر فراهم شده خرسند بودم و در تقویم ذهنم، یلدای بعدی را می‌جستم که باز هم برسد و با ممنوعیت مادر، یک شب دیگر بی‌سیاست سر به بالین بگذارم.
***
15 یلداست که مادر در میان ما نیست. همین که او نیست شیرینی شب چله اصلاً مزه قبل‌ها را ندارد و تلخ‌تر اینکه در دو یلدای اخیر که پدر هم میهمان مادر شده، یلداها شور و حال قبل را هم ندارد.
***
گرچه باز هم همین شب را دور هم جمع می‌شویم، اما در لحظه لحظه‌اش یاد مادر بر سرم آوار می‌شود و گاهی ناشیانه زور می‌زنم که اشکم را پنهان کنم. بخصوص وقتی غصه دار‌تر می‌شوم که ذکر و حرف سیاست لعنتی، دمنوش تلخی شده که توی قوری زندگی‌مان ریخته‌ایم و روی سماور نفسانیت‌مان که گوشه اتاق قل قل می‌زند، بار گذاشته‌ایم و هی فنجان فنجان از آن می‌خوریم…
کاش مادر همچنان می‌بود و این دمنوش زهرهلاهل، لااقل برای یک شب به گلویمان نمی‌ریخت.کاش می‌بود و باز هم می‌گفت: «امشب را حرف‌های آدمانه بزنید.»

شب یلدا، بحث سیاسی ممنوع است

گفتگو با عباس سلیمی نمین، فعال اصولگرا

شب یلدا را چطور برگزار می‌کنید؟

برخی از سنت‌های ما بسیار ارزشمند هستند. از آنجایی که دنیای جدید روز به روز درحال ماشینی شدن است، شب یلدا از جمله سنت‌های حسنه و فرصتی است تا افراد گردهم بیایند، بنشینند و صحبت کنند و انس و الفت‌ها فزونی پیدا کند. طبیعتاً در چنین شبی، هر یک از انسان‌ها از فضایی که برای خودشان ساختند که آنان را به ارتباطات شخصی خودشان محدود می‌کند، قدری فاصله می‌گیرند و این پوسته تاحدی شکسته می‌شود. امروز می‌بینیم که اعضای هر خانواده‌ای گرچه در کنار هم حرکت می‌کنند، اما هرکدام یک فضای منحصر به خود را ساختند که با فضای دیگری کاملاً بیگانه است و تداوم این وضعیت می‌تواند برای جامعه فاجعه بار باشد؛ یعنی بیگانگی را روز به روز میان مادر و دختر و مادر و پسر و همین طور در نسل‌های دیگر به وجود می‌آورد. به همین دلیل من سعی می‌کنم شب یلدا را فرصتی تلقی کنم که خانواده دور هم جمع شویم. امسال هم این قرار را گذاشتیم و تأکید هم داریم که همه دور هم جمع شویم.

شب یلدای امسال در خانه شما است یا خانه فرزندان؟

فرزندان به خانه ما می‌آیند. در این شب هم گفت‌و‌گوهای عادی انجام می‌شود و این طور نیست که گفت‌و‌گوی سیاسی داشته باشیم. زیرا زیبنده و مناسب نخواهد بود که بحث سیاسی داشته باشیم.

همه خانواده با رویکرد شما همسو هستند یا تفاوت هم وجود دارد؟

گاهی تفاوت فاحش هم دیده می‌شود.

اصلاح‌طلب هم هستند؟

نه اصلاح‌طلب به معنای مصطلح، اما نقدکننده دیدگاه‌های من هستند. اما در این شب وارد این مباحث نمی‌شویم. چون شب یلدا را فرصتی می‌دانیم تا مقداری به هم نزدیک شویم و فضا را تلطیف کنیم.

فال حافظ هم می‌گیرید؟

همسرم بسیار به حافظ علاقه دارند و بسیار حافظ می‌خوانند. معمولاً ایشان حافظ را باز می‌کنند.

از فال سال گذشته حافظ خودتان راضی بودید؟

یادم نیست که چه غزلی بود، اما طبیعتاً سال گذشته سال پرتلاطمی بود. اما من فکر می‌کنم که برآیند همه این تلاطمات و فعل و انفعالات برای جامعه ما قطعاً مثبت است. اگر به فکر بهبود بخشیدن به جامعه باشیم.

از چه زمانی برای تدارک شب یلدا در خانه بحث بود؟

دو هفته است که همسرم دارد تلاش می‌کند تا برنامه‌های بچه‌ها با هم منطبق شود. چون غالباً منطبق شدن برنامه‌ها با همدیگر سخت شده است، چون الان هر کسی برای خودش تشکیل خانواده کوچکی داده است و برنامه‌های خاصی برای خودشان دارند، هماهنگ کردن این برنامه‌ها با همدیگر قدری دشوار شده است.

منبع: روزنامه ایران

تاریخ درج مطلب: پنجشنبه، ۲۹ آذر، ۱۳۹۷ ۱۰:۴۵ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات اجتماعی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *