خاطره مجید مجیدی از نمایش فیلمی جشنواره ای برای رهبری

در مرز ایران-پاکستان شهری است بنام تفتان که محله‌ای دارد بنام «شیرآباد» که خانواده‌ها به دلیل فقر زیاد، دخترهایشان را با قیمت‌های بسیار پائین به پاکستانی‌ها می‌فروختند تا به کشورهای عربی حاشیه‌ی خلیج فارس فرستاده شوند. این فاجعه در قسمت‌های شیعه‌نشین به وفور دیده می‌شد…
نسخه‌ی اول فیلمنامه [بدوک 1370] را که دادم آقای [محمدعلی] زم گفت: «این فیلمنامه خیلی تلخ و سیاه است و امکان ساخت آن به این شکل، اصلاً ممکن نیست.» اما با سماجت و پیگیری من آقای زم هم موافقت کرد به شرطی که از تلخی هایش کم شود که با اختصاص هزینه‌ی اولیه حدود 6 میلیون تومان کار را شروع کردیم.
بدوک در «جشنواره‌ی کن 1992» مورد توجه قرار گرفت و این باعث شد، «مهدی کلهر» مقاله‌ای در روزنامه‌ی جمهوری اسلامی بنویسد و فیلم را به سفارشی بودن از سوی جشنواره‌های خارجی محکوم کند. موج مخالفتها به‌جایی رسید که آقای [علی] لاریجانی – وزیر ارشاد آن زمان – نامه‌ای نوشت و دستور توقف حضور بدوک در جشنواره‌های خارجی را داد. بدوک هم اکران خوبی پیدا نکرد و خیلی زود از پرده پائین آمد. بعد آقای زم فیلم را به دفتر رهبری ارائه داد…
بعد از آنکه فیلم تمام شد، آقای خامنه‌ای فرمودند: «اگر این فیلم مبتنی بر یک درام شکل گرفته که هیچ، اما اگر بر اساس واقعیات باشد، من حرف دارم.» سید مهدی شجاعی گفت متأسفانه بدوک مبتنی بر واقعیات است. آقا برافروخته شده و از حاضران پرسیدند «اگر این امر واقعی است، چرا ما را مطلع نمی‌کنید؟!»
منبع: در قلمرو دیدار، زندگی و خاطرات مجید مجیدی، نشر قصیده سرا

تاریخ درج مطلب: پنجشنبه، ۶ خرداد، ۱۳۹۵ ۲:۲۱ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات فرهنگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *