روایتی از مذاکرات ایران، آمریکا و عراق؛ وقتی سردار سلیمانی مسئول مذاکرات بود!
خاطرهای برای شما تعریف کنم. یادم هست زمانی که استوارنامه من بهعنوان سفیر بحرین تصویب شد تا زمانی که بهعنوان سفیر در بحرین مستقر شدم، هفت ماه به طول انجامید. این هفت ماه دقیقا زمانی بود که مذاکرات ایران، آمریکا و عراق در بغداد شروع شده بود. من هم عضو آن تیم بودم. به دلیل اهمیت مذاکرات، رفتنم به بحرین به تأخیر افتاد. افرادی که در تیم مذاکره بودند؛ جناب آقای کاظمیقمی، سفیر وقت ایران در عراق، آقای دکتر امیری از مدیران عالیرتبه در شورای عالی امنیت ملی آن زمان و بنده از وزارت خارجه، البته تیم خوبی داشتیم که به ما مشورت میداد و کار را اداره میکرد. آقایان دکتر لاریجانی دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی و سردار سلیمانی هم مدیریت کار را در چارچوب راهبرد مصوب نظام عهدهدار بودند.
بعد از اینکه قرار شد مذاکرات سهجانبه تهران – بغداد- واشنگتن به طور تخصصیتر دنبال شود کمیتهای تحت عنوان کمیته سیاسی و امنیتی تشکیل شد. تصمیم بر این شد که من مذاکرهکننده آن تیم باشم، اگرچه شاید بهخاطر اینکه بُعد امنیتی ماجرا قویتر بود باید یک فرد امنیتی انتخاب میشد. رئیس تیم مذاکرهکننده آمریکاییها خانمی به نام «ریس» بود. گفتند او سفیر و نفر دوم سفارت آمریکا در بغداد است. آن موقع آمریکاییها ١٢ سفیر در عراق داشتند. سفیر اولشان رایان کراکر بود و سفیر دومشان خانم ریس و ۱۰ سفیر دیگر هم در عراق داشتند، چون آمده بودند که نروند و بمانند! یادم هست با یکی از آن ١٢ سفیر بهطور تصادفی در عراق برخورد داشتم. پیرمردی بود که حدود ۸۴ سال داشت؛ گفت من یکی از سفرای آمریکا در عراقم. به یاد دارم که در یک مذاکره رسمی با جان ساورز، نماینده نخستوزیر انگلیس در امور عراق او را دیدم و یکی از مقامات عراقی معرفیاش کرد و احوالپرسی کرد و من از روی ادب نمیتوانستم با او احوالپرسی نکنم. بعد از اینکه احوالپرسی کردم همچنان به همراه مقام عراقی در کنارم ایستاد، از سابقهاش پرسیدم. گفت من آخرین سرکنسول آمریکا، قبل از سقوط شاه در خرمشهر بودم و تمام مرز مشترک ایران و عراق را با جیپ لندرُور از نزدیک مشاهده کردهام. پیگیری کردم که [این شخص] در سفارت آمریکا در عراق چه کار میکند؛ گفتند از بین آن ۱۲ سفیر، این سفیر مسئول دو پرونده است؛ یک، پرونده مرز مشترک ایران و عراق. دو، پرونده گروهک منافقین. او حدود ۱۵ سال پیش بازنشسته شده بود اما بعد از اشغال عراق، آمریکاییها بهخاطر تجربهای که داشت، از او دعوت کرده بودند تا بیاید کارش را در عراق ادامه بدهد. نکتهای که میخواستم بگویم این است که چون من در آن مذاکرات بودم، در سالهایی که در بحرین بودم، خیلی زیر ذرهبین قرار داشتم. بالاخره میگفتند کسی که در تیم مذاکرهکننده (با این همه حساسیت) با آمریکا حضور داشته و… .
منبع: در گفتگو با روزنامه شرق، شماره 2933