روایتی شنیدنی از مخفی بودن هویت شهید اندرزگو برای خانواده اش!

آنچه میخوانید بخشی از گفتگوی روزنامه قانون با سید محسن اندرزگو، سومین فرزند شهید سید علی اندرزگو است:

مادر شما تا مدتی از هویت پدرتان بی‌خبر بودند، چه اتفاقی افتاد که پی به هویت ایشان بردند؟

مادرم تعریف می‌کند که روزی پدرم آمد و گفت وسایل جمع کنید باید ازاین محله برویم. علت را که پرسید پدر در پاسخ گفت منبر تندی رفته‌ام و ساواک به دنبال من است، حتی آن زمان نیز هویت واقعی خود را نگفت. بار دیگر در اتاق در حال تمیز کردن اسلحه خودشان بودند که تیری از اسلحه شلیک می‌شود. وقتی از صدای تیر مادر به اتاق میرود پدر میگوید که رادیو ناگهان منفجر شده‌است. از آنجا بود که پدرم‌کم‌کم ماجرا را برای مادرم توضیح دادند. شاید پدر من تنها چریکی بود که دارای خانواده است. میدانید که در مرام چریک‌ها نیست که خانواده داشته باشند ولی پدر من برعکس بقیه، خانواده تشکیل داد و اعتقاد داشت که خانواده نه تنها مانعی برای مبارزه نیست، بلکه فرد مجرد بیشتر مورد شک و شبهه مردم محلی و در نتیجه دستگاه امنیتی قرار میگیرد. این را نیز اضافه کنم که نام پدر در قباله ازدواج، ابوالحسن نحوی است درحالی که با نام عباس تهرانی به خواستگاری مادر رفته‌ بودند.

منبع: روزنامه قانون، شماره 1006، 1396/6/4

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۵ شهریور، ۱۳۹۶ ۲:۲۲ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات تاریخ معاصر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *