ماجرای دایه امام خمینی
بهجت خانم (دختر دایه امام خمینی): مادرم میگفت من شکم اول یک پسر به نام محمد حامله بودم. آن موقع پدرت تفنگچی آقا مصطفی (پدر امام) بود. محمد میمیرد و پستان مادرم پر از شیر میماند، از طرفی امام با یک بچه دیگر شیر به شیر بودند. یک روز پدرم میرود توی حیاط آقا، خواهر آقا مصطفی (عمه امام) به پدرم میگوید: «آقا شنیدهایم بچهتان مرده اگر «روح الله» را «خاور» شیر بدهد، خیلی ثواب برده و جان این بچه را نجات داده و چون آنها شیر به شیر هستند، خیلی خوب میشود». پدرم میگوید: از زنم اجازه بگیرم میآید به خانه و میگوید: «خاور، خواهر آقا میگوید اگر سینهات را خشک نکنی و رضایت بدهی که «روح الله» را شیر بدهی خیلی ثواب میبری». مادرم میخندد و میگوید: آره در این صورت سینهام دیگر آتش جهنم نمیبیند. بعد پدرم سریع میآید و قصه را به عمه امام میگوید. آنها هم فوراً گهواره آقا روح الله را میآورند منزل ما وقتی آقا روح الله را آوردند، مادرم بلند شد و رفت سینهاش را آب کشید و حمد و قل هوالله خواند و به صورت او بوسه زد و سینهاش را در دهان او گذاشت. پدر آقا روح الله به مادرم گفت که من از شما میخواهم مادامی که فرزند مرا شیر میدهی لقمه کسی را نخوری و خودشان روزانه چند وعده غذا و خوراکی میفرستادند تا مادرم از آن غذاهای فرستاده شده بخورد. آقا روح الله تا دو سال شیر خورد. بعد از دو سال که او را از شیر گرفتند و بردند به خانه خودشان، ولی باز هم میآمد پیش مادرم. مادرم میخندید و پدرم میگفت: «روح الله جان، تو که شیر نمیخوری چرا به خانه نمیروی؟» او میگفت: «من پیش شما میمانم».
منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی، غلامعلی رجایی، نشر عروج، ج 2، ص 181
این داستان ها بی اساسند و حجتی هم ندارند.آقای “غلامعلی رجایی” در یک کتابی یه ادعایی بعد از تقریبا صدسال از به دنیا آمدن امام خمینی را نوشتِ تا قداست سازی بکند برای امام خمینی تا کسی نقدی به اعمالِ امام خمینی نکند. متاسفانه مقصر خودِ جامعۀ ایران بودِ، نسلهای قبلی ما که در برابر قداست سازی ها و حرف های بی اساس مقابله نکردند و به نسلِ ما رسیدهِ. وقتی یه بخشِ مهمی از جامعه ۴۰ سال قبل باور کردند و در سراسرِ کشور پیچید این موضوع که “عکسِ امام در کرۀ ماه دیدِ شدِ!”چه انتظاری داریم که دیگر حرفهای بی اساس را باور نکنند.بخصوص اینکه آقای خمینی “روحانی” و “سید”هم بودِ این حرفها را امثالِ مامان بزرگها و پدربزرگهای بنده زود باور می کنند.