ماجرای شنیدنی درخواست آیت الله بروجردی از آیت الله خوانساری برای حضور در تهران!

آیت‌الله آقاسید احمد خوانساری را پس از آیت الله بروجردی همانند آیت الله محقق داماد و آیت الله حائری، اعلم می‌دانستند. مجلس افطاری توسط یکی از مریدان پدرم و آیت الله خوانساری برگزار شد و آیت الله خوانساری چون نماز اول وقت می‌خواند طبعاً دیرتر رسید. در گفت‌وگوها شخصی به نام آقاسید مرتضی ایروانی از علمای بزرگ تهران رو به مرحوم آیت الله خوانساری کرد و پرسید؛ آقا شما با آن شأن در قم، چطور شد که به امر آیت الله بروجردی به تهران آمدید؟ باید بگویم که آیت الله خوانساری استاد درس خارج بود و بزرگان بسیاری از درس ایشان استفاده می‌کردند به طور کلی ایشان جامع معقول و منقول بود؛ مثلاً آیت الله منتظری منظومه حکمت را نزد آیت الله خوانساری خواند و بسیاری از بزرگان فلاسفه مشکلات فلسفی خود را نزد آیت الله خوانساری حل می‌کردند. ایشان فرمود: «من در قم بودم که آیت الله بروجردی من را خواست و من خدمت ایشان رفتم و رو به من کرد و گفت حاج آقا یحیی سجادیان، عالم بزرگ تهران که در مسجد سید عزیزالله نماز می‌خواند فوت شده و پس از فوتش بر سر امامتش درگیری صورت گرفته است و اهل بازار نامه‌های مکرری نوشته و خواسته‌اند که کسی را به جای او انتخاب کنم. مرکز تهران، بازار تهران و مرکز بازار نیز مسجد سید عزیزالله است و کسی که به آنجا می‌رود به عنوان رأس در تهران تلقی می‌شود» ـ کما اینکه حاج آقا یحیی سجادیان هم این‌گونه بود. تهران آخوندهای ملایی داشت ـ کسی باید به تهران و مسجد سید عزیزالله برود تا در رأس قرار گیرد؛ اولاً اگر بر آنها تفوق و رجحان و برتری ندارد لااقل کم از آنها نداشته باشد. دوم اینکه تهران مرکز حکمت و فلسفه است؛ چون بسیاری از بزرگان حوزه در تهران تلمذ می‌کردند و کسی که تهران می‌رود باید اهل حکمت باشد والا در کنار بزرگان دوام نمی‌آورد. سوم اینکه در تهران دستگاهی به نام مقدسین وجود دارد که اعضای آن عده‌ای علما و مردم بودند – ختم صلوات داشتند- کسی که تهران می‌رود باید در تقدس و وجاهت به گونه‌ای باشد که نسبت به آنها احساس کمبود نکند؛ چون برخی آخوندها روشنفکر و برخی مقدس هستند و مشی افراد با یکدیگر متفاوت است؛ بنابراین مشی او باید متین و محتاطانه باشد. آیت الله خوانساری در این جهات و رعایت احتیاطات شرعی بسیار عجیب بود. چهارم. از طرفی تهران مرکز حکومت است و کسی که به تهران می‌رود و در رأس علمای تهران قرار می‌گیرد با حکومت سر و کار دارد؛ بنابراین باید روابطش را با حکومت تعریف کند نباید مطلبی بگوید و میان علما و حکومت تشنج ایجاد کند و همه چیز را بر هم بزند و از طرفی سلم نباشد و مقابل آنها تسلیم نشود به تعبیری هر چه آنها بگویند گوش دهد. باید روش معقولی با آنها داشته باشد تا شأن خود را در مقابل حکومت حفظ کند. آیت الله بروجردی فرمود که هر چه فکر کردم این خصوصیات را جز در شما در کسی ندیدم هم فقیه و هم فیلسوف و هم مقدس و موجه و هم اهل درایت هستید؛ بنابراین از شما تقاضا می‌کنم به تهران بروید.

آیت الله خوانساری می‌فرمایند که من رو به آیت الله بروجردی کردم و پرسیدم که به من امر می‌فرمایید؟ این جمله مؤدبانه است در حالی که آیت الله خوانساری مجتهد تمام عیاری است و رو به آیت الله بروجردی می‌کند و می‌پرسد که آیا به من امر می‌کنید؟ امر مجتهد بر مجتهد نافذ نیست. مرحوم آیت الله بروجردی با همان تأدب و روی اصول فرمودند: نه خیر من از شما استدعا می‌کنم. ایشان فرمودند: من فردا صبح راه افتادم و به تهران آمدم.

راوی: آیت الله علوی بروجردی

منبع: در گفتگو با نشریه خیمه

تاریخ درج مطلب: جمعه، ۲۶ خرداد، ۱۳۹۶ ۱۱:۳۴ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات مذهبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *