روایتی از مراجعه زیباکلام به دادستانی جهت اعتراض به حکم دادگاه و حواشی پیرامون آن

صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران مراجعه دیروز خود به دادستانی را با جزئیات در صفحه اینستاگرام اش روایت کرده است که باهم میخوانیم:

امروز [سه شنبه 14 فروردین] صبحِ زود به منظور تسلیم اعتراض به رأی جناب قاضی صلواتی از منزل خارج شدم. آن‌قدر هوا تمیز بود که حیفم آمد پیاده نروم. از سعادت‌آباد تا خیابان معلم پیاده رفتم.

بگذارید مختصری درباره رفتار قوه قضاییه با مراجعین بگویم. قبل از ورود به ساختمان اصلی موبایل را باید به همراه کارت‌شناسایی عکس‌دارتحویل دهیم. معمولا یک‌ربعی طول می‌کشد چون خیلی‌ها موبایلشان را خاموش نکرده‌اند یا کارت‌شناسایی همراه ندارند و چانه می‌زنند که حاصلی ندارد. خیلی‌ها هم برگه‌های احضاریه یا اوراق دیگر قضایی ارائه می‌دهند که هیچکدام پذیرفته نیست. صف بعدی، بازدید بدنی است. من هیچ کجا ندیده‌ام به این دقت بگردند، محتویات جیب‌ها و کیف پول را هم نگاه می‌کنند. جالب است که قبل از آن، شما از دستگاه عبور کرده‌اید. بعد می‌روید به صف طولانی مراجعات که از شما می‌پرسند کجا کار دارید، به آنجا تلفن می‌شود و پس از تأیید، مجددا کارت شناسایی می‌خواهند. مراجعه‌کننده‌ها معمولا می‌گویند که کارت شناسایی را همراه موبایل به حراست داده‌اند. به آن‌ها گفته می‌شود که باید بروند و آن را پس بگیرند. اما حراست کارت شما را که پس می‌دهد اجازه ورود مجدد به شما نمی‌دهد. حداکثر ارفاقی که قائل می‌شوند این است که به شما اجازه می‌دهند، بروید سر چهارراه یک فتوکپی بگیرید و آن را مجددا به همراه موبایل به حراست بدهید. تمام مراحل بازرسی مجددا تکرار می‌شود. این‌بار پس از رویت کارت شناسایی عکس‌دار برگه معرفی صادرمی‌شود که بهنگام بازگشت می‌بایستی به مهر و امضای متصدی مربوطه رسیده باشد. برگه را مجددا باید به حراست داخل ساختمان نشان بدهید تا سرانجام بگذارند وارد شوید. من فکر می‌کنم استعمارگران اروپایی با ساکنین مستعمراتشان هم اینگونه برخورد نمی‌کردند. از سرویس‌های بهداشتی چیزی نمی‌گویم. در تمام طبقات درب توالت‌ها قفل است مبادا ارباب رجوع استفاده کند. در طبقه پایین توالت‌هایی هستند که کانکس‌های بهداشتی زلزله‌زده‌های سرپل‌ذهاب تمیزترند.

وقتی در صف ارباب‌رجوع گفتم شعبه۱۵ کار دارم، پاسخ دادند «هیچکس امروزنیامده» فقط یاد صورت دخترم، «میرزا»، افتادم که تمام تعطیلات با نگرانی محاسبه می‌کرد که مهلت اعتراض بیست‌روزه‌ام تمام نشود. فکر کنم اگر هیچ‌چیز دیگری بقای نظام را تضمین نکند، دعای خیرمراجعه‌کنندگان به قوه قضائیه قطعا زمینه رستگاری و بقای نظام را تضمین خواهند نمود.

پی‌نوشت: اسم دخترم لیلا است که بواسطه علاقه‌ام به مرحوم حاج میرزا جواد آقای تبریزی او را «میرزا» صدا میزنم. مثل نوه‌ام یحیی که بواسطه مرحوم آیت‌الله منتظری او را حسینعلی می‌نامم.

تاریخ درج مطلب: سه شنبه، ۱۴ فروردین، ۱۳۹۷ ۹:۰۶ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات سیاسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *