مرد خاطره گوی انقلاب
حمید قزوینی محقق و نویسنده تاریخ شفاهی در کانال تلگرامی اش نوشت:
یکی از رویدادهای اسفندماه، درگذشت دکتر «صادق طباطبایی» است و من به احترام لطفی که آن مرحوم به اینجانب داشت، چند خطی درباره او مینویسم.
صادق طباطبایی از معدود چهرههای سیاسی وعلمی و فرهنگی بود که برعکس بسیاری از همقطارانش، دربند نام و نان و جناح نبود و همیشه با شجاعتی خاص، (حتی در شرایط نامساعد جسمی) آماده پاسخگویی به سوالات و بیان خاطرات خود از تاریخ انقلاب و حوادث پس از آن بود.
او بخشی از خاطراتش را سال 1389 در سه جلد منتشر کرد که بارها تجدید چاپ شده و همیشه از تلاش برای آماده سازی جلد چهارم و پنجم خبر میداد.
گویا افرادی که خودش میدانست چه کسانی هستند، اسناد و مدارکی را از خانه اش برده بودند و همواره دوست داشت نسخه ای به او بازگردانند تا در خاطراتش استفاده کند.
یکی دیگر از غصه هایش به یغما رفتن اسنادِ «اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا» بود که بخشی مهمی از تاریخ جنبش دانشجویی به شمار میآمد.
صادق طباطبایی خیلی زود با مصاحبهگر صمیمی میشد و همهگونه همکاری را به عمل میآورد. او محقق را با محدودیت مواجه نمیکرد. از پرسشهای شخصی تا سیاسی و امنیتی را به راحتی و با متانت و لبخند پاسخ می داد. حتی زمانی که خاطره ای متأثرش میساخت!
همیشه با ادب و احترام برخورد می کرد. از دانش و اطلاعات مصاحبه گر به ذوق می آمد و مطالبی به نشانه تشویق بیان می کرد. برای مصاحبه، زمانی را انتخاب میکرد که از بیشترین وقت و انرژی برخوردار باشد. گاهی برخی موضوعات را تلفنی میپرسیدم و همگی را با صمیمیتی خاص پاسخ میداد.
با ضرورتهای یک مصاحبه آشنا بود. با هیچ یک از مقدمات و مؤخرات ضبط، مخالفت نمی کرد. اگر از او عکس، سند و یا فایلی مطالبه می شد، خیلی راحت در اختیار میگذاشت.
معمولاً پیش از گفتگو، محورها و موضوعات را با مشورت تعیین می کرد تا مصاحبه در مسیری مشخص باشد. گاهی درباره کیفیت مصاحبه هم سؤال می کرد تا اگر نقص و اشکالی هست برطرف شود. ادبیات او تند و گزنده نبود. اگر چه نقدهای جدی به برخی افراد داشت.
به هر حال مردِ «خاطره گوی انقلاب»، سال 1393 برای همیشه رفت و خود به خاطره تبدیل شد.
یادش گرامی