وقتی مدرس مجبور شد برای یک ارباب هندی کار کند!

در نجف هنگامی که قحطی آب شد، مدرس به خرابه های بابل می رود، چون کلاس های درس عملاً تعطیل شده بودند. مدرس می گوید بعد از سفری که به خرابه های بابل داشتم، در برگشت متوجه شدم که باید قطعاً درباره تاریخ مطالعاتی را انجام بدهم و برای این کار برنامه گذاشتم و مطالعاتم را شروع کردم. مشکل موقعی شروع می شود که او می خواهد کتاب تاریخ پلوتارک را بخواند و از آن ترجمه عربی پیدا نمی کند. در نهایت به این نتیجه می رسد که برای یک ارباب هندی کار کند و ما به ازای دستمزدش، او این کتاب را برایش بخواند و ترجمه کند. این قالب شکستن ها را در تما م زندگی مدرس مشاهده می کنیم.

منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 25، آذر 1386، در گفت وشنود با مجید نوید، ص 73

تاریخ درج مطلب: شنبه، ۱۱ آذر، ۱۳۹۶ ۴:۴۳ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات مشاهیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *