روایتی تلخ و غم انگیز از زندگی جانباز اعصاب و روانی که روزگاری رزمنده اطلاعات عملیات بود؛ جنگ برای پدر هرگز تمام نشد!
دست بر سر میگذارند و از فرط درد، چهره را درهم میفشرند! نزدیک به سه دهه از آن روزهای دود
بیشتر بخوانیددست بر سر میگذارند و از فرط درد، چهره را درهم میفشرند! نزدیک به سه دهه از آن روزهای دود
بیشتر بخوانیدسی سال پیش ما مجبور شدیم که یک تانک بدزدیم، چرا؟. ماجرا از آنجا آغاز شد که بعد از چند
بیشتر بخوانیدمرحوم سردار احمد سوداگر چند روز قبل از عروج آسمانی خود بخشی از ناگفته های خویش از سالهای دفاع مقدس
بیشتر بخوانید