تشکیل “سپاه پاسداران” به روایت محسن رفیق دوست
محسن رفیق دوست، وزیر سپاه در دولت میرحسین موسوی در کتاب خاطراتش می گوید:
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، نام دو نهاد مسلح، کمیته و سپاه پاسداران بر سر زبان ها افتاد. از شما به عنوان یکی از بنیان گذاران سپاه یاد می شود. فکر تشکیل سپاه از کجا آمد؟
فکر ایجاد نیرویی غیر از ارتش برای دفاع از انقلاب، اولین بار از سوی شهید محمد منتظری مطرح شد. ده روز به آمدن حضرت امام به ایران مانده بود. در مدرسه رفاه نشسته بودیم. محمد به من گفت: “این ارتش که سرانش فرار کرده اند، به درد نمی خورد. نیرویی می خواهد که از آن حفاظت کند. من می خواهم رفقا را جمع کنم و گارد انقلاب درست بکنم.”
شبها در خانه آقای [حسین] اخوان در خیابان ایران همه را جمع می کرد و درباره تشکیل گارد انقلاب صحبت می کرد.
با توجه به اینکه حضرت امام قبل از آمدن به ایران بر حفظ ارتش تاکید داشتند، استدلال شهید منتظری برای تشکیل سپاه چه بود؟
اولا هنوز انقلاب پیروز نشده و ارتش در طرف مقابل بود. از طرف دیگر، محمد می گفت: ارتش به درد دفاع از مرز می خورد و نمی شود انتظار حفاظت از انقلاب را از آن داشت؛ چون انقلاب مقوله سرزمین نیست. این صحبت ها ادامه داشت تا اینکه امام آمدند و انقلاب پیروز شد. همان طور که گفتم، اداره مدرسه علوی دست من بود. در همان مدرسه، مسئولیت هایی مثل صدور احکام برای تصرف املاک طاغوتی ها و زندان را بر عهده داشتم و خیلی کار می کردم. آن روزها دیگر فرصت رفتن به جلسات محمد منتظری را نداشتم. اما ایشان این جلسات را ادامه می داد.
شما چطور به بنیان گذاران سپاه پیوستید؟
اوایل اسفند، احتمالا 9 اسفند- آیت الله بهشتی، آیت الله مطهری، مقام معظم رهبری، آقای موسوی اردبیلی و آقای هاشمی رفسنجانی خدمت امام رسیده و در حال خارج شدن از مدرسه علوی بودند. مرحوم بهشتی جلوی پله های مدرسه علوی مرا صدا کرد و گفت: “حاج محسن، حضرت امام الان حکم تشکیل سپاه پاسداران را زیر نظر دولت موقت به آقای لاهوتی داده اند، بهتر است شما هم در این سپاه باشی.”
آن موقع مصادف با تشکیل حزب جمهوری اسلامی بود. من می خواستم در حزب فعالیت کنم، اما نظر آقای بهشتی این بود که به جمع آقایانی که آقای لاهوتی در پادگان عباس آباد جمع کرده بود، بپیوندم. بلافاصله به محل جلسه در پادگان عباس آباد رفتم. وارد اتاق شدم. دیدم عده ای از آقایان از جمله دانش منفرد آشتیانی، غلامعلی افروز، ابراهیم سنجقی، علی محمد بشارتی، مرتضی الویری و چند نفر دیگر حضور دارند. آقای تهرانچی و آقای هاشم صباغیان هم از طرف دولت موقت آمده بودند. بعضی از افراد حاضر را نمی شناختم، ولی همه مرا می شناختند؛ چون آدم مشهوری بودم. گفتم: “سلام علیکم. من از طرف شورای انقلاب آمده ام.”
بعد پرسیدم: “سپاه قرار است اینجا تشکیل بشود؟”
گفتند: “بله.”
کاغذی برداشتم و روی آن نوشتم: “بسم الله الرحمن الرحیم- سپاه پاسداران انقلاب تشکیل شد:1- محسن رفیق دوست.”
بقیه هم اسم هایشان را نوشتند و سپاه پاسداران تشکیل شد. هفت نفر به عنوان شورای فرماندهی انتخاب شدند. آقای دانش آشتیانی شد فرمانده سپاه، آقای غلامعلی افروز مسئول امور پرسنلی، آقای محمد علی بشارتی مسئول اطلاعات، آقای الویری مسئول روابط عمومی و من هم مسئول تدارکات. اولین ماموریت را هم به من دادند که برو جا پیدا کن.
منبع: برای تاریخ می گویم، خاطرات محسن رفیق دوست، سعید علامیان، سوره مهر، ج ۲، صص 48-50