جلسهای در وزارت اطلاعات با حضور کرباسچی، دری نجف آبادی و محسنی اژهای
روزنوشتهای آیت الله هاشمی رفسنجانی، 6 اردیبهشت 1377
ساعت شش و نیم صبح با اتومبیل به قصد سفر به دشت مُغان حرکتکردیم. آقای [غلامرضا] آقازاده، رییس سازمان انرژى هستهاى، در ماشین من نشست که در مسیر از نیروگاه بادى در منجیل بازدید کنیم؛ به جاى توضیح درباره نیروگاه، بیشتر درباره مسایل سیاسى و اقتصادى مذاکره کردیم. مواردى از موفقیتهایش را در همکارى با روسها در موارد صنایع ویژه و مذاکراتش را با رهبرى براى گرفتن اختیار و بودجه بیشتر گفت. از وضع اقتصادى دولت و ضعف مدیریت و تصمیمگیرى در شرایط دشوار و عدم توان بهرهگیرى از بناهاى ساخته شده در برنامههاى اول و دوم دولت من و نبودن هیچ طرح ابتکارى جدید و بهرکود کشیده شدن کارهاى مهم دردست اجرا و بههم خوردن سیاستهاى کاری آموزش و پرورش، با حذف مدارس نمونه مردمى گفت و از خطر اختلافات سیاسى دو جناح و بىاعتبار شدن نظام در افکار عمومى به خاطر این درگیرىها و افشاگرىهاى بىمورد و اختلاف نظر و دستهبندى در درون دولت، برخلاف هماهنگىهاى خوب در دولت من. ساعت ده صبح به منجیل رسیدیم. آقاى [علیمحمد] احمدى، [رییس انرژیهای نو در سازمان انرژی اتمی]، برنامه توسعه نیروگاه بادى را توضیح داد. هدف تولید 100 مگاوات برق دارند که در زمان دولت سازندگی تصویب شده و اولین واحد را با حضور و فرمان من شروع کردهاند. اکنون 10 واحد تکمیل شده در مدار آمده و برق را به شبکه تحویل مىدهند. واحدها 500 کیلوواتى و 300 کیلوواتى هستند. 60 درصد در داخل ساخته مىشود و 40 درصد وارد مىشود؛ قرارداد انتقال تکنولوژى کامل دارند. اتوماتیک است و با کامپیوتر کنترل مىشوند. برجها حدود 30 متر ارتفاع دارند و با نیروی باد 25 تا 40 متر در ثانیه کار مىکنند. در زمان حضور ما سرعت باد 15 متر در ثانیه بود که نمیچرخیدند.
تونل باد منجیل، از بهترین نمونههای مناطق بادخیز دنیاست. به خاطر تفاوت درجه فشار هوا در دو سوى البرز، معمولاً از ساعت 11 صبح تا سحرگاه فردا، باد مناسبى جریان دارد و ظرفیت توسعه زیادى هست. هر واحد در حال حاضر حدود 100 میلیون تومان و 400 هزار دلار هزینه ارزى و ریالى دارد. مسأله مهم براى ما داشتن این تکنولوژى است که بتوانیم درنقاط بادخیز از انرژى باد بهره ببریم.
فرماندار، امام جمعه، فرمانده سپاه و فرمانده ناجا [= نیروی انتظامی] در منطقه هم مطلع شده بودند و براى احوالپرسى آمدند؛ سفر غیررسمى است و بىاطلاع. آقاى محمدى از [وزارت] اطلاعات هم همراه آقای آقازاده بود. خبر داد که جلسهاى در وزارت اطلاعات، با حضور آقایان [غلامحسین] کرباسچى، [شهردار تهران]، [قربانعلی] دُرى [نجفآبادی، وزیر اطلاعات] و [غلامحسین] محسنى [اژهای] بوده و پس از چند ساعت مذاکره، امیدى به راهحل مناسب براى دو طرف در قضیه کرباسچى به وجود آمده است. از من خواست که آقاى محسنى را بپذیرم و بر راهحل تأکیدکنم.
ساعت یازده و نیم، به سوى روستای تاریخى ماسوله حرکت کردیم. از شهرهاى متعددى گذشتیم و ظهر ساعت یک رسیدیم. در آنجا فرماندار فومن، فرماندار خلخال و بخشدار ماسوله منتظر بودند. کنار رودخانه، در دره بسیار باصفاى جنگلى، قبل از ماسوله در یک میهمان سراى بخش خصوصى پیاده شدیم که چند اتاقک چوبى در کنار رود متصل به جنگل ساخته، برنامه ناهار گذاشته بودند. نماز خواندیم و ناهار خوردیم. با فرمانداران و صاحب آنجا صحبت کردم. سیل بخشى از اتاقها را برده و تقاضاى وام، براى تکمیلآن را داشت.
حاج حسن آقا خمینى را هم دیدیم که با لباس ورزشى قدم مىزد. به روستای ماسوله رفتیم؛ کنار رود در شیب تند کوه، از قدیم ساخته شده و خانههاى پایینتر، سقفشان حیاط خانههاى بالاتر است. چند اردو از بچههاى دبستانی شهرهاى دیگر آمده بودند؛ از آنها احوالپرسى کردم.
در کوچهها و بازارچهها گشتیم و با مردم صحبتکردیم. بافتنیهای دستساز دارند که معمولاً خودشان درست مىکنند و به توریستها مىفروشند.گفتند روزى چند هزار نفر توریست دارند. چند نفر از جانبازان اصفهان هم بودند. شکایت داشتند از بنیاد. از کتابخانه عمومى شهر بازدید کردم. 10 هزار عنوان کتاب دارد؛ من هم هزار کتاب هدیه کردم.
امامزاده عون بن على را زیارت کردیم. متولىاش گفت، فرزند محمد حنفیه [و از نوادگان امام علی (ع)] است. قبر چند شهید را هم زیارتکردیم. با فرمانده پاسگاه ناجا [= نیروی انتظامی] هم گفتوگو کردم. روستا حدود هزار نفر ساکن دارد. خیلىها هم در آنجا خانه دارند، ولى در شهرهاى دیگر ساکن هستند. پیشنهاد داشتند، وامى به ساکنان روستا داده شود که خانههاى خودشان را براى پذیرش میهمان آماده کنند؛ چون با این همه جاذبه جلب جهانگرد، براى اقامت میهمانان در شب، جاى کمى وجود دارد.
بنا بود از همانجا، از جاده در دست ساخت به خلخال برویم که حدود 90 کیلومتر راه است؛ همان راهى که مرحوم میرزا [کوچکخان] جنگلى، در آخرین سفر رفته و در مسیر شهید شده است، ولى پیشروها گفتند، راه خیلىخراب و وقتگیر است و لذا راه گردنه اَسالِم به خلخال را انتخاب کردیم.
فرماندار فومن تا فومن سوار ماشین من شد. از استاندار جدید -آقاى [علی] صوفى- راضى نیست و از آقاى [علیاکبر] طاهایى، استاندار قبلى تعریف مىکرد. ازکمشدن فعالیت سازندگى ناراحت است. از فومن، آقاى [امرالله] شیخیانی، فرماندار خلخال، در ماشین من سوار شد؛ اهل بوشهر و پُرانرژى است. از چند شهر گذشتیم و از مناظر زیباى خاک گیلان لذت بردیم. فصل کاشت نهال برنج است. جالبترین بخش مسیر، گردنه اسالم است. هم بخش جنگلى که طرف شمال است و هم بخش مرتفعى که طرف جنوب است، بسیار زیباست و با جاده آسفالته خیلىخوب.
قبل از انقلاب هم یک بار، به همراه همه اعضاى خانواده، عفت و فاطى و محسن و فائزه و مهدى و یاسر و معصومه به آنجا رفته بودم. رانندگى ماشین را آن زمان به عهده داشتم؛ راه خاکى و باریک و نامشخص بود. شب تا صبح در جنگل سرگردان بودیم و سرانجام دوباره از اسالم که حرکت کرده بودیم، سر برآوردیم و به خلخال نرسیدیم، بلکه به یک منطقه نظامى که زنجیر انداخته بودند، رسیدیم و ترسیدیم.
مقدارى از مسیر را مِه گرفته بود. مراتع سبز شده و بخشى از عشایر هم آمدهاند. قسمتهایى هم هنوز پُربرف است. نزدیک خلخال، در کنار چشمهاى ایستادیم که آب بسیارگوارایى دارد. در خلخال توقف نکردیم. فرماندار به اصرار من پیاده شد و ما به سوى اردبیل راندیم. در اکثر مسیر، از مراتع سبز و کشتزار عبور کردیم و غروب به اردبیل رسیدیم. توقف نکردیم و از کمربندى شرقى، به سوى مُغان راندیم.
مغرب به روستایى به نام «درمو خانکندى» رسیدیم. براى نماز به مسجد روستا رفتیم. مردم خبر شدند؛ اجتماع کردند و گوسفند قربانى نمودند. اصرار داشتند که شام بمانیم، عذر خواستیم. مسجد را به کمک اهالى ساختهاند، من هم براى نازککارى، یک میلیون تومان وعده کمک دادم. براى آب آشامیدنى و مدرسه هم وعده کمک دادم؛ حدود 300 نفر ساکن دارد.
ساعت ده و نیم شب، مطابق برنامه به مُغان رسیدیم. رییس جدید و قدیم [کشت و صنعت مُغان]، آقاى مهندس خامنه منتظر بودند. شام خوردیم و خوابیدیم. عفت، بدرى خانم، خانم نقاش، یاسر و کاظم هم هستند.
منبع: انتخاب