روایتی عجیب از برکات مرگ آیت الله طالقانی!
جعفر شیرعلی نیا: آقای بهشتی وقتی خبر درگذشت طالقانی را شنید بسیار غمگین شد و به روایت بادامچیان چند دقیقهای نتوانست سخن بگوید و بعد گفت: «عجب! عجب! خیلی بد شد! کارهایی به عهده ایشان بود که فعلا کس دیگری نمیتواند آنها را برای انقلاب انجام دهد.» اما برخی نیز درگذشت آیت الله طالقانی را بسیار خوش موقع تفسیر میکردند.
مرحوم سید منیرالدین حسینی از اعضای تاثیرگذار مجلس خبرگان قانون اساسی در کتاب خاطراتش با اشاره به درگذشت آیت الله طالقانی گفته است: «رحلت ایشان برای این کشور و قانون اساسی و نیز خود آن بزرگمرد، برکاتی به همراه داشت.»
19 شهریور 58 آیت الله طالقانی درگذشت و 21 شهریور اصل 5 یکی از چالشیترین اصلهای قانون اساسی پیرامون ولایت فقیه در جلسه پانزدهم مجلس خبرگان قانون اساسی تصویب شد.
در خاطرات سید منیرالدین حسینی که از اعضای فعال مجلس خبرگان قانون اساسی بهویژه در بحثهای مربوط به ولایت فقیه بود به مخالفتهای کسانی مانند حجتی کرمانی، بنی صدر و دیگران با اصل ولایت فقیه اشاره شده. به روایت او حجتی کرمانی خطاب به منیرالدین گفته است: «تو میخواهی استبداد سیاه را بار دیگر بر این کشور حاکم کنی.» در ادامه منیرالدین میگوید: «از دیگر مخالفان صاحبنام میتوان به مرحوم طالقانی اشاره کرد.» منیرالدین معتقد بود اگر آیت الله طالقانی تا تصویب قانون اساسی و در تمام بحثهای آن؛ «در قید حیات بودند، شاید به سختی میشد کار را پیش برد.» او معتقد بود شیوه کار آیت الله طالقانی با سایر مخالفان متفاوت بود؛ «ایشان سعی میکرد هیجانهای مجلس را وارد جامعه کند و به سطح توده مردم بکشاند.»
در ادامه به سخنانی از آیت الله طالقانی علیه مجلس خبرگان در آخرین خطبه نماز جمعه پیش از درگذشتش اشاره کرده است و نوشته که آیت الله طالقانی گفته: «حضرات در حال دوختن قبایی هستند که برازنده قد و قامت خودشان باشد.» البته این جمله در خطبه آخر آیتالله طالقانی نیست و احتمالا منیرالدین در جای دیگری این جمله را شنیده است.
آیتالله طالقانی روی فعالیت شورایی و حضور مردم در قدرت تاکید داشت و در آخرین خطبهاش در ١۶ شهریور ۵٨ نیز روی همین موضوع دست گذاشت:
«صدها بار من گفتم که مسئله شورا از اساسیترین مسئله [مسائل] اسلامی است، حتی به پیغمبرش با آن عظمت میگوید با این مردم مشورت کن، به اینها شخصیت بده، بدانند که مسئولیت دارند، متکی به شخص رهبر نباشند، ولی نه اینکه نکردند، میدانم که چرا نکردند، هنوز هم در مجلس خبرگان بحث میکنند، در این اصل اساسی قرآن، که به چه صورت پیاده بشود: باید، شاید، یا اینکه میتوانند؟ نه، این اصل اسلامیه. یعنی همه مردم از خانه و زندگی و واحدها باید با هم مشورت کنند در کارشان… شاید بعضی از دوستان ما بگویند آقا شما چرا این مسائل را در میان توده مردم مطرح میکنید؟ بیائید در مجلس خبرگان! میگویم بین موکلین شما من مطرح میکنم، اینها هستند که ما را وکیل کردند… باید دردها، اندیشهها، بدبختیها، ناراحتیها، عقبماندگیهای این مردم را جبران کنیم. با قوانین نجاتبخش و حیاتبخش اسلامی. امیدواریم که همه ما هشیار بشویم. فرد، فرد، مسئولیت قبول بکنیم و این مسائل عظیم اسلامی را پیاده بکنیم، خودرأیی و خودخواهی را کنار بگذاریم، گروهخواهی، فرصتطلبی و تحمیل عقیده یا خدای نخواسته استبداد زیر پرده دین را کنار بگذاریم و بیاییم با مردم، با دردمندها، با رنجکشیدهها، با محرومها همصدا بشویم.»
منیرالدین نگران بود که طالقانی سایر بحثها را نیز به میان مردم بکشد و پس از اشاره به حمله طالقانی به مجلس خبرگان در آخرین خطبه او گفته است: «برداشت من این است که اگر رشته حیات ایشان نمیگسست، به احتمال بسیار زیاد، مردم را به صحنه میکشاند و آنان را علیه مصوبات خبرگان و اصول قانون اساسی میشوراند.»
منبع: