گریه های هاشمی رفسنجانی در شب عملیات خیبر
تقریبا در اکثر مأموریتهایی که در مناطق جنگی حضور داشتند، در کنار ایشان بودم. وقتی ایشان با قطار به این مناطق میرفتند، وظیفه ما این بود که ایستگاه به ایستگاه حرکت میکردیم و قبل از ورود امنیت هر ایستگاه را بررسی میکردیم.
در این دوره من پیر شدن ایشان را به چشم خودم دیدم. هربار که خبری از تعداد شهدا و یا اسرا به گوش آیتالله میرسید، به جرأت میگویم که شکسته شدن را به وضوح در چهره ایشان میدیدم. در شب عملیات خیبر بعد از آنکه به عنوان فرمانده جنگ رمز عملیات را اعلام کردند و دستور شروع عملیات را دادند به اتاق خودشان در قرارگاه رفتند. ایشان شروع به خواندن قرآن کردند و همراه آن گریه میکردند. شدت گریهها به حدی بود که تا هنگام نماز صبح، ما نیز که پشت در اتاق بودیم، به گریه افتادیم و همراه ایشان گریه میکردیم.
تمام نیروهای رزمنده اعم از سپاه و ارتش و بسیج و … را همانند فرزندان خود دوست داشت و برای آنها دعا میکرد.
راوی: داریوش باریکانی، اولین محافظ آیت الله هاشمی رفسنجانی
منبع: گفتگو با خبرگزاری آنا