خاطرات روزنامه نگار آلمانی از سفر به سرزمینهای تحت تصرف داعش

اگر در ارتباط با داعش اندکی در فضای مجازی سرچ کنید با اطلاعات مختلفی روبرو می‌شوید ولی هیچکدام از این اطلاعات که بیشتر به فیلم‌هایی از صحنه‌های کشتار وحشیانه انسان‌ها توسط این گروه محدود شده است، نمی‌تواند تصویر درستی از آنچه در درون این گروهک می‌گذرد در اختیار دیگران قرار دهد.

شاید به همین خاطر باشد که «یورگن تودنهوفر» روزنامه‌نگار آلمانی برای پیدا کردن جواب این سوال راهی سرزمین‌های تحت اِشغال داعش شد تا پاسخی برای پرسش‌های زیادی که در ارتباط با نوع تفکر و طریقه زندگی این گروه بود، پیدا کند.

او در سفری ده روزه همراه با پسرش و یکی از دوستان او، پا در مسیر سفری گذاشته که بسیاری آن را بازگشت ناپذیر می‌دانستند ولی حس کنجکاوی خبرنگاری او نگذاشته که از خیر این سفر بگذرد و هرطور که شده خود را به آنجا رسانده تا با زبانی گیرا در ۳۱۱ صفحه تجربه ده روز زندگی در کنار وحشی‌ترین گروه تروریستی جهان را به تصویر بکشد و ماحصل آن را در کتابی با عنوان «ده روز با داعش» در اختیار دیگر مردم جهان قرار دهد.

نویسنده «ده روز با داعش»، در این اثر نخست به ریشه‌های داعش و شکل‌گیری آن می‌پردازد و با زبانی صریح و جدی به نقد سیاست‌‌های غرب و اشتباه‌هات آن‌ها که زمینه‌ساز پیدایش طالبان و داعش شده است، می‌پردازد و از طریق استدلال و منطق مقوله‌ای به نام تروریسم اسلامی را مطلقاً مردود و اعمال داعشی‌ها را کاملاً غیراسلامی می‌داند.

نکته قابل توجه کتاب نثر روان و ژورنالیستی و در عین حال عینیت‌گرای آن است که به خوبی به ثبت دقیق رویدادها پرداخته است تا جایی که خواننده را میخکوب می‌کند.

این اثر در کشور ما توسط علی عبداللهی و زهرا معین‌الدینی ترجمه شده است و انتشارات کوله پشتی منتشر شده است و در زمان کوتاهی به چاپ دوم رسیده است.

با هم بخش‌هایی از این اثر را می‌خوانیم:

پرده اول: داعش چگونه به وجود آمد؟

پس از آن که سرکرده‌ی گروه تروریستی دولت اسلامی عراق، المصری و البغدادی اول، در آوریل ۲۰۱۰ از طریق حملات هوایی آمریکا کشته شد؛ دکتر ابوبکر البغدادی سی و هشت ساله، در می ۲۰۱۰ رهبری باقی‌مانده‌ی نیروهای تضعیف شده‌ی این گروه را برعهده گرفت. آن‌ها همچنان زیرمجموعه‌ی القاعده بودند.

در سال ۲۰۱۱، در هنگامه‌ی به اصطلاح عربی، فرماندهان خلع سلاح شده پیشین صدام، به گروه دولت اسلامی عراق ملحق شدند. این فرماندهان نیز در سال ۲۰۰۳، از نیروهای درگیر در نزاع عراق کنار گذاشته شدند و پس از آن دیگر هرگز هیچ امکانی به آن‌ها داده نشد. دولت اسلامی عراق هم با پیوستن این نیروها به بدنه‌اش، به نیروی جنگنده‌ای کوچک اما قوی تبدیل شد و رفته‌رفته رشد کرد. البغدادی هم شیوه‌ی جنگی زرقاوی را علیه شیعیان و دولت مالکی در پیش گرفت. او هم با همان قساوت و با همان تفسیر سفت و سخت و متعصبانه از شریعت، فعالیت‌های خود را گسترش داد.

زمانی که مقاومت مسلحانه علیه اسد در سوریه به طور موازی شروع به حرکت کرد و موفقیت‌هایی هم به دست آورد، البغدادی در پایان سال ۲۰۱۱ تحت رهبری ابومحمد الجولانی سوری تبار، سازمان تروریستی جبهه النصره را پایه‌گذاری کرد. این سازمان در ماه‌های پس از آن، موفقیت‌های فزاینده‌ای در نبرد علیه حکومت سوریه به دست آورد. در آغاز کار، در مورد نزدیکی آن‌ها به القاعده و دولت اسلامی عراق، به این دلیل درست و منطقی که القاعده و شعبه‌ی عراقی دولت اسلامی، در میان سوری‌ها محبوبیت چندانی نداشتند سکوت اختیار کردند.

چهره‌ی اسد یا به قول آن‌ها «کافر علوی»، مطابقت نعل به نعل با تصویر دشمن در میان شورشیان داشت. او سکولار و علوی بود و هم‌پیمان حکومت شیعی ایران و نیز از نظر آن‌ها در نهان هوادار پروپاقرص غرب و حتی پشتیبانی قسم خورده‌ی اسرائیل بود. بیشتر شورشیانی که در سوریه با آن‌ها ملاقات کردم. بشار اسد را دوست اسرائیل می‌پنداشتند، با آن که اسرائیل بارها مواضع او را بمباران کرده بود. در سوریه هیچ چیز جلودار تصاویر ارائه شده از دشمن نیست.

بیشتر دولت‌های خاور نزدیک و غرب به نوعی درگیر شورش‌های سوریه شدند و پای‌شان به آن کشیده شد؛ کسانی که به دلیل متفاوت علاقه‌ی وافر به نوعی دگرگونی در آن سرزمین داشتند. عربستان سعودی، قطر، آمریکا، فرانسه، انگلیس و دیگران کوشیدند تا مقاومت علیه اسد را تقویت کنند. با پول و ارسال انواع سلاح‌ها و کار رسانه‌ای و تبلیغاتی و تاثیرگذاری بر افکار عمومی و این، درست یادآور فعالیت رسانه‌ها در جهت اطلاع رسانی نادرست و وارونه به افکار عمومی در جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ بود. وقتی من هنگام دیدارم از سوریه شب‌ها گزارش‌های اینترنتی غربی را می‌خواندم، اغلب با خود فکر می‌کردم، رسانه‌های غربی در مورد سرزمینی کاملا متفاوت از کشوری می‌نویسند که من از  نزدیک تجربه می‌کنم و می‌بینم.

سلاح‌هایی که باعث شدند از دل یک رشته تظاهرات مسالمت آمیز، یک جنگ داخلی بی‌رحم و افسار گریخته سربرآورد، با موافقت صمیمانه‌ی آمریکا، در کانتینرها و محموله‌های عظیم با کشتی یا هواپیما روانه‌ی ترکیه شده بودند. از آنجا هم آن‌ها را به سوریه صادر می‌کردند و تحویل شورشیان می‌دادند. مسیرهای کوچک‌تر قاچاق اسلحه از لبنان و بعدها از عراق شکل گرفت.

اغلب سلاح‌های خارجی ارسالی به گروه‌های فرضاً میانه‌رو، به سادگی به سازمان‌های نزدیک به القاعده فروخته می‌شد. در سوریه بازار پررونق و سودآور تجارت اسلحه شکل گرفت. حتی سازمان‌های خصوصی و به اصطلاح «خیرین فردی» از عربستان سعودی و کویت مبالغ هنگفتی پول، میلیون‌ها اسلحه و شمار بسیاری جنگجو روانه‌ی سوریه کردند. بیشترین بخش این پول و سلاح، به دست گروه‌های تندرو اسلامی افتاد. با آن که قوانین این کشورها چنین اقداماتی را ممنوع اعلام کرده بود، ولی کمترین مانعی بر سر راه این کمک‌ها وجود نداشت.

به همین خاطر بود که پس از آن که رقّه و شمال شرقی سوریه سوریه تحت کنترل البغدادی قرار گرفت، او نام گروه خود را از دولت اسلامی عراق به «دولت اسلامی در عراق و شام» (داعش) تغییر داد. بعدها این نام را هم مخفف کرد و فقط دولت الامی را از آنباقی گذاشت و نام کنونی آن در مکاتبات داعش همین است. ادعای دولت اسلامی این است که آن‌ها جهانی هستند. وقتی ابوبکر البغدادی به سِمَت خلیفه‌ی دولت اسلامی منصوب شد، شش میلیون سکنه در حوزه دولت اسلامی زندگی می‌کردند.

پرده دوم: چت با یک داعشی

[نویسنده در این بخش به شرح بخشی از مکالمه صورت گرفته از طریق اسکایپ بین خودش و یک از عناصر داعش که از آلمان راهی عراق شده است، می‌پردازد. آشنایی با مادر همین فرد و سپس ارتباط گیری با او زمینه‌ساز سفر ده روزه او به سرزمین‌های اشغال شده توسط داعش می‌شود.]

چند روز بعد، ۲ نوامبر ۲۰۱۴ دوباره با هم حرف زدیم.
*کجا هستید؟
– در رقه.
* اما کامپیوتر من نشان می‌دهد که در ترکیه هستید.
– ممکن است.
*اما شما که الان نمی‌خواهید ترکیه را هم تصرف کنید؟
– آه، نوبت آن هم می‌شود.
*اما آن‌ها که به اصطلاح متحدان پنهانی شما هستند.
– چطور می‌توانند متحد کا باشند، وقتی با آمریکا ارتباط دارند؟
*به دنبال پیشنهاد شما ایمیلی مبنی بر چگونگی تایید معتبر بودن دعوت‌نامه برای‌تان فرستاده‌ام. حالا می‌خواهم پاسخ‌تان را بدانم.
– در این باره با مافوقم صحبت کرده‌ام. در هر صورت، با رسانه‌های الجزیره و العربیه که شما ذکر کرده‌اید، این امکان وجود ندارد. پیشنهاد ما به شما این است که دعوت‌نامه را از طریق حساب‌های تویتری نزدیک به ما منتشر کنید.
*اما حساب‌های تویتر شما مدام تغییر می‌کنند. در این صورت می‌توانید بگویید که این را کسی به جز ما در تویتر نوشته است و اگر من نامه را به الجزیره بدهم و آن‌ها را منتشر کنند چی؟
– چرا فقط الجزیره یا العربیه؟ مسئله‌ی ما این است که آن‌ها نباید اولین منبع باشند. ما با آن‌ها کار نمی‌کنیم؛ چون دروغگویان بزرگی هستند که تاثیری زیادی روی بعضی از اعراب دارند. در مورد سایر آژانس‌های خبری یا برنامه‌های تلویزیونی مشکلی وجود ندارد.
*به جز شما می‌توان با سایر اعضای داعش هم گفت‌و‌گو کرد؟ من علاقه دارم با مسئولین شما صحبت کنم؛ چون می‌خواهم واقعیت را تشریح کنم. کسی هست که در این زمینه اطلاعاتی داشته باشد؟
– تا جایی که به حوزه‌های مشخصی مربوط باشد، با افراد خوبی ملاقات خواهید کرد، اما در مورد ابوبکر البغدادی، فکر نمی‌کنم میسر بشود.
*چرا نمی‌شود؟
– از نظر ما چنین ملاقات یا مصاحبه‌ای هیچ نفعی ندارد. آنچه می‌خواهیم و انجام می‌دهیم واضح و روشن است. پس نیازی نیست برای عینیت بخشیدن به موضوع هرطور شده مصاحبه‌ای با رئیس صورت بگیرد.
*در حال حضار چند نفر جنگجو دارید؟ در این مورد ارقام متفاوتی ذکر شده است. رقم ۳۵۰۰۰ صحت دارد؟
– راستش را بخواهید، نمی‌توانم عدد دقیقی بگویم. ما خود تایید می‌کنیم که دیدبان سازمان حقوق بشر، ارقام بسیار معتبری دارد؛ در تمام مدت درگیری‌های سوریه. دقیقاً نمی‌دانم این آمار را از کجا آورده‌اند، اما آمارشان در مورد کشته‌ها و زخمی‌ها همیشه درست است. نمی‌دانم که تعداد جنگجویان را ذکر کرده‌اند یا نه.
*قرار بود امروز درباره‌ی تاریخ حوادث دقیق‌تر صحبت کنیم. در یک ایمیل گفته‌اید چند روز پیش. رقّه به شدت بمباران شده است. این اتفاق مخل سفر نمی‌شود؟
– در اصل نه. آن‌ها دو ساختمان را بمباران کردند که از محل اقامت من چندان فاصله نداشتند. به همین دلیل زمان زیادی را از دست دادیم؛ به ویژه بنا به دلایل امنیتی. شرایط کنونی مانند قبل است. اسد بمباران کرده. حالا کمی عقب نشسته و در حلب متمرکز شده است. حالا آمریکا به خاطر او ما را بمباران می‌کند. می‌توان گفت موقعیت مانند گذشته است.
* در بین شما برده هم وجود دارد؟
– بله، مسلماً. ما خود را یک دولت اسلامی می‌دانیم. قدرت محرزی داریم که در مناطق خود و نواحی تحت تصرفمان آن قانون را اعمال می‌کنیم. تمام قوانین مقررشده از سوی اسلام در اینجا به کار می‌روند و سالام در برخی موارد، بهره‌کشی از غیرمسلمانان را مجاز می‌داند. مثلاً این قانون در مورد ایزدیان کاربرد دارد.
* آن‌ها برده شده‌اند؟
– بله.
* همین طور مسیحیان؟
– مسیحیان دو امکان دارند یا جزیه پرداخت کنند و اسلام را قبول کنند یا اینکه خب، کشته می‌شوند.
* عملا مفهوم برد چیست؟ آیا آن‌ها از مرد یا حقوق ناچیزی بهره‌مند می‌شوند؟
– همانی است که در گذشته بوده. قوانین خاصی وجود دارد و وظایفی هست که برده باید آن‌ها را انجام بدهد. مسلماً مزدی دریافت نمی‌کند. خب یک نفر مالک این شخص است و باید برایش وسیله معاش، جای خواب، غذا، پوشاک و غیره فراهم کند. حتی صاحب برده، این امکان را هم دارد که برده‌اش را آزاد کند. در صورتی که مالک، مرتکب خطای خاصی بشود، قاضی هم می‌تواند به عنوان مجازات، وی را وادار به آزاد کردن برده‌ها و کنیزهایش بکند.

پرده سوم: سفر به قلمرو داعش     
[نویسنده در این فصل به چگونگی ورودش به مناطق اشغال شده توسط داعش و گفت‌و‌گو با برخی از داعشی‌ها پرداخته است. گفت‌و‌گوهایی که عمق تفکرات منحرف داعش را نشان می‌دهد.]

یکی از کسانی که با ما صحبت می‌کند، مراکشی است. با او به زبان فرانسوی حرف می‌زنیم. پیکارجوی داعشی توضیح می‌دهد که چیزی بیش از ۵۰۰۰۰ جنگجوی خارجی در دولت اسلامی هستند. می‌گوید شمار دقیق آن‌ها را نمی‌داند، اما قطعا ۵۰۰۰۰ نفر هستند، آن هم از تمام دنیا. شغل او ثبت نام پیکارجویان تازه وارد است.

برای او هم مهم است که چیزی را تحریف نکنیم. درباره اسلام در غرب به اندازه کافی به ما چیزهای غلط گفته‌اند. فردا می‌توانیم، تمام شهرهایی را که مایلیم ببینیم و از آن‌ها عکس بگیریم. فهمیدن قرآن دشوار است. بسیاری از مسلمان‌ها هم واقعا آن را نمی‌فهمند. لازم است معلم داشته باشی. فقط دولت اسلامی عملاً، اسلام واقعی است. اسلام زنده. غرب برضد اسلام می‌جنگد. مرد می‌گوید: «دین ما دین صلح است.»

ادعا می‌کند، ویدئوهای تبلیغاتی داعش عامدانه تکان دهنده‌اند تا در دل دشمن رعب ایجاد کنند. این‌ها پاسخی است به جنگ‌های خشونت بار غرب علیه اسلام. تمام رفاه غرب، به خاطر بهره‌برداری آن‌ها از مواد اولیه‌ی جهان سوم است. «ما وحشی نیستیم، فقط می‌خواهیم زندگی کنیم. در جنگ غرب علیه اسلام، آمریکا قصاب است و مسلمانان گوسفند. بیشتر از ۵۰ کشور بر ضد ما توطئه کردند، اما آن‌ها نمی‌توانند ما را شکست دهند. قدرت ما سلاح، پول یا جنگجویان ما نیست، بلکه این واقعیت مسلم است که بر ما حقیم.» در اینجا فقط حملات هوایی پراکنده مشاهده می‌شود. چندان جای نگرانی نیست.

من از خیرخواهی و مدارای قهرمان کُرد، عرب، صلاح‌الدین، با مسیحیان هنگام فتح اورشلیم می‌گویم. هم صحبت مراکشی‌مان می‌گوید که اگر ما هم در جنگ پیروز شویم به ملایمت و خوبی رفتار خواهیم کرد. ما بر طبق قرآن و شریعت زندگی می‌کنیم از این رو بر حق هستیم.

پیکارجویی که کمی چاق است وارد اتاق می‌شود. یک تپانچه و یک کلاشینکف دارد. دور کمرش یک کمربند انفجاری بسته. مراکشی جوان به ما نشان می‌دهد که کمبرند انفجاری چگونه عمل می‌کند. کسانی که بدنشان چندان ورزیده نیست و نمی‌توانند موقع از دست دادن سربازان دشمن بگریزند، همیشه در عملیات‌ها این کمربندها را با خود حمل می‌کنند. به این ترتیب می‌توانند در آخرین لحظه خودشان را منفجر کنند و یا این کار، شمار زیادی از افراد دشمن را نیز به کام مرگ بفرستند. بنا به گفته‌ی آلمانی‌های آن جمع، کمربند تا شعاع ۳۰ متر تلفات دارد.

خودمان را برای حرکت آماده می‌کنیم. چمدان‌هایمان را برمی‌داریم و با دو مراقب راه می‌افتیم. پس از آن که به محل استراحت آن شب می‌رسیم با چند نفر از پیکار جویان به گفت‌و‌گو می‌پردازیم که بخشی از گفته‌های پیکارجوها عبارت است از:

درباره کفر

تمام کفار جای‌شان در جهنم است. وظیفه‌ی ما بیداری آنهاست، چرا که کفر بزرگترین گناهان است. ما کار نیک می‌کنیم و کار ما به کار کسی می‌ماند که خیال دارد کسی را هنگام پایین پریدن از صخره‌ای نجات بدهد.

درباره مجازات‌های داعش
مجازات‌های داعش فیض الهی و رحمت است، چون مانع مجازات‌های دیگر در جهنم می‌شود.

درباره شیعیان
شیعیان مسلمان نیستند. آن‌ها یکتاپرست نیستند، چون به امامان‌شان توسل می‌جویند و آن‌ها را مقدس می‌دانند.

درباره نیروهای تازه وارد هر روزه
آدم‌هایی که در وطن‌شان دیگر امیدی ندارند. آن‌ها چاره دیگری ندارند.

پرده چهارم: داعش و بنگاه‌های دروغ پراکنی غرب
[نویسنده در این بخش به شرح صحبت‌هایش با ابوقتاده جوان آلمانی محلق شده به داعش و عامل آمدن او به این سفر پرداخته است و زاویه تازه‌ای از مسائل پیرامون داعش و خبرهای مربوط به آن را نمایان کرده است.]

جلوی یک کبابی نگه می‌داریم تا چیزی برای خوردن تهیه کنیم. دوربرمان را نگاه می‌کنیم. به نظر می‌رسد در رقّه زندگی کاملاً عادی در جریان است. اصلا قابل تصور نیست که در اینجا یک سازمان تروریستی حکومت می‌کند و ما در مرکز ترور باشیم. البته وقتی سرها را سرچوب می‌کردند و انسان‌ها را به صلیب می‌کشیدند، اینجا نبودیم.

فردریک [پسر نویسنده که در این سفر او را همراهی می‌کند] با اجساد گروگان‌ها چه می‌کنند. ابوقتاده خونسرد پاسخ می‌دهد: «هر کدام را جایی دفن می‌کنیم.» در ضمن سربریدن به عنوان مجازات مرگ یک تصمیم سیاسی داعش است که از طرف مقامات بالا گرفته می‌شود.

به راهمان ادامه می‌دهیم. جلوی یک خانه‌ی چند طبقه معمولی نگه می‌داریم. در این منطقه فقط این‌جور خانه‌ها هست. برق نیست. به پتو هم نیاز داریم.

در اتاق نشیمن می‌نشینیم تا درباره‌ی بعضی چیزها صحبت کنیم و ساندویچ بخوریم. آپارتمان تاریک تاریک است. ابوقتاده شروع می‌کند: خلیفه ابوبکر البغدادی تا حد ممکن هرگز در انظار عمومی ظاهر نمی‌شود. به چند دلیل: یکی به دلایل امنیتی و از سوی دیگر دولت اسلامی نمی‌خواهد از البغدادی بُت بسازد.

برای اینکه خلیفه در مسجد در ملاعام ظاهر شود، سه ماه برنامه‌ریزی و مقدمات کار لازم است. بسیار پرهزینه است. هر چه باشد داریم علیه ۶۰ کشور می‌جنگیم. «بنگاه‌های دروغ پراکنی» غرب مدام همه‌ی ما را به حیرت وامی‌دارند. همسر سابق البغدادی و پسرش برخلاف گزارش رسانه‌های غربی هرگز در لبنان دستگیر نشده‌اند. همین‌طور حمله‌ی دروغین به کاروان‌ ماشین البغدادی تبلیغ محض بود. واقعا فکر می‌کنید البغدادی آن قدر احمق است که با یک کاروان ماشین حرکت کند تا بیشترین توجه را به خودش جلب کند؟»

دفتر خلیفه مجاز است که همه‌چیز را برنامه‌ریزی کند، اما تمام تصمیم‌های بزرگ را شخص خلیفه می‌گیرد. اجازه‌ی ورود ما به قلمرو دولت اسلامی و تضمین امنیت ما هم تصمیم او بوده است.

نیروهای هوایی اسد فقط در طول روز بمباران می‌کنند، نه شب‌ها. هواپیمای‌شان بسیار فرسوده‌اند. اسد در هوای نامساعد، اصلا قادر به بمباران نیست ولی آمریکایی‌ها شب‌ها هم بمباران می‌کنند.

به نظر او جبهه النصره و ارتش آزاد سوریه مرتدند. البته اگر به خاطر کارهایی که مرتکب شده‌اند، طلب بخشش کنند می‌توانند به داعش بپیوندند.

در حال حاضر در آلمان هم امکان حمله وجود دارد. در این مورد العدنانی، سخنگوی دولت اسلامی چنان که همه می‌دانند فراخوان داده است.

موقع برگشتن، ابوقتاده توضیح می‌دهد که عرب‌ها خیلی تن‌پرور هستند و سروکار داشتن با آن‌ها خیلی سخت است. او احترام زیادی برای عرب‌ها قائل نیست. فردریک از او می‌پرسد: «آیا شما در اینجا محبوبیت دارید؟» ابوقتاده با خنده پاسخ می‌دهد: «راستش را بخواهی نه. هر چه باشد ما اینجا خارجی هستیم. خیلی‌ها از ما خوششان نمی‎آید، اما بالاخره به ما عادت می‌کنند.»

منبع: خبرگزاری مهر

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۶ دی، ۱۳۹۴ ۲:۴۰ ب.ظ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *