تغییر عقاید یک انقلابی از دهه 60 تاکنون؛ از اختلاف با بازرگان تا دادگاه امیرانتظام

آنچه می خوانید بخشی از گفتگوی عبدالمجید معادیخواه، از مبارزان انقلابی و نماینده دوره اسبق مجلس با پایگاه انتخاب است:

شما خودتان از جمله افرادی بود که در کنار بسیاری دیگر، با جریان مهندس بازرگان زاویه داشتید. دلیل این مخالفت ها چه بود؟

من به چند دلیل مخالف آنها بودم که الان می‌‌دانم، اشتباه می‌کردم. اصلی‌ترین دلیل این بود، ما همهِ شیفته مطلق امام بودیم و با نظری غیر از نظر ایشان کنار نمی‌آمدیم که رویکردی اشتباه بود و به‌همین دلیل کارهای‌مان طوری نبود که الان بتوانم دفاع کنم. ما به‌قدری شیفته امام بودیم که هر کسی به تقابل با امام می پرداخت، بدون اینکه بخواهیم شرایط را بررسی کنیم، سریعا موضع‌ نشان می‌دادیم. الان بعد از 40 سال این بحث‌ها جای اما و اگر دارد که کجای کارمان اشتباه بود و کجای کجایش درست و می‌توانیم از تجربه آن روزها استفاده کرد. به‌هرحال شیفتگی از اشخاص به‌طور مطلق چیز خوبی نیست. البته در این بین استثناهایی در تاریخ پیدا می‌شود که بحث‌شان جدا است.

الان که به دهه شصت نگاه می‌کنید؛ چقدر از هجمه‌ها در اتفاقات مختلفی چون تسخیر سفارت، رویکردی که در سیاست‌خارجی داشتند و … به بازرگان را درست می‌دانید؟

فقط می‌دانم تغییری که اتفاق افتاده است، این است که حالت من با آن روزها خیلی فرق کرده است. یعنی آن روز به مجرد اینکه مثلا آقای بازرگان در دادگاه امیرانتظام حرف می‌زدند و من احساس می‌کردم حرف هایش خلاف مواضع امام هست، بلافاصله برآشفته و تحریک می‌شدم و انگیزه پیدا می‌کردم که به‌طریقی عکس‌العمل نشان بدهم، ولو اینکه اگر عکس‌العمل‌ام قابل دفاع نباشد. اما الان اگر چنین صحنه‌ای پیش بیاید، سعی می‌کنم تا دیده‌ها و شنیده‌ها را به‌طور دقیق بررسی کنم و بدانم کدام از حرف‌هایش با مواضع امام مغایرت دارد و اگر مغایرت دارد، توجیهش چیست. حتی با خودِ آقای بازرگان صحبت کنم و حرفش را دقیق بشنوم و بعد از این کارها، نظر بدهم و قضاوت کنم.

نام برخوردهایی که با بازرگان شد، را احجاف می توان گذاشت؟

الان درباره آقای بازرگان به طور کلی داوری نمی‌کنم، چرا که هر کدام از موضوع‌های پیرامون مرحوم بازرگان پرونده خودش را دارد و باید هر پرونده‌ای سطر به سطر، ورق به ورق بررسی شود. چون می‌دانم که اعتماد به حافظه اشتباه است.

به بحث امیرانتظام اشاره کردید. ظاهرا شما اواخر عمر ایشان دیداری داشتید و حلالیت خواستید. درست است؟

من درباره ایشان نه آن موقع و نه الان داوری ندارم. اما خطایم را متوجه شده و حتی عذرخواهی هم کردم. چون موضع‌گیری‌ام در دادگاه ایشان خیلی حساب شده و دقیق نبود. من برای دیدار با گروه فرقان به داخل زندان می‌رفتم که گاهی جلسه‌ها با زندانی‌ها طولانی می‌شد و حتی یازده ساعت می‌کشید که طبعا فضا عصبی می‌شد. در یکی از همان روزها با آن خستگی و فشاری که از نظر عصبی داشتم، برخوردی با مرحوم امیرانتظام داشتم، حرفی که آن مرحوم می‌زد این بود که من تعبیر تندی درباره‌اش به‌کار برده بودم که من گمان نمی‌کنم، توهین بدی کرده باشم. اما اصل اینکه آن روز برخورد خوبی با او نداشتم را قبول دارم. الان مجموع تجربه‌ها به من می‌گوید برخورد تند با یک زندانی نمی‌تواند کاری اخلاقی باشد، حتی اگر به حق زندانی باشد. از این جهت کار خودم را بد دانستم و عذر هم خواستم. اما این به معنی این نیست که بخواهم درباره بیگناهی یا گناهکاری‌اش داوری کنم.

برخی از افراد دل‌خوشی از چهره‌های نزدیک بازرگان نداشتند. سئوال این است، چه برخوردها و واکنش‌هایی به اعضای دولت موقت صورت گرفت؟

اینطور نبود که همه با آقای بازرگان و نزدیکانش مخالف باشند. البته آنها مخالفان سرسختی داشتند که برای دشمنی با نهضت‌آزادی هر کاری انجام می‌دادند. مثلا مرحوم محمد‌‌منتظری بازرگانی‌ها را پیرو خط آمریکایی‌ها می‌دانست و به‌همین دلیل معتقد به این بود که دولت موقت تهدیدی برای نظام است. من با مرحومِ محمد خیلی گرم و صمیمی بودم و او از خانه من راهی سفر شد و برای آخرین بار از ایران رفت. من در خانه یک دستگاه فتوکپی داشتم که او آمده بود تا نامه‌اش را تکثیر کند. جالب، این است وقتی همسرم به ایشان گفته بود من در خانه نیستم، جلوی در منتظرم مانده بود تا حضورش در منزل ما، مزاحمتی برای اهل خانه ایجاد نکند. من ساعت سه یا چهار صبح دیدم که کسی در جلوی خانه چمابتمه زده است که دیدم محمد است که انتظارم را می‌کشد. یک روز هم در حزب جمهوری‌اسلامی با هم برخورد کردیم که از من گله داشت که چرا از او برای سخنرانی در مسجد قبا دعوت نمی‌کنم. من در پاسخ گفتم، تو چه توقعی از من داری، موضع‌گیری‌هایت در تقابل با مواضع امام است و با کسی که منصوب ایشان است، مخالفت می‌کنی. من که نمی‌توانم امام را رها کنم و به شما بچسبم.‌ محمد آقا در جواب گفت: امام مهم نیست، مهم خط امام است و گفت ما باید خودمان را با خط امام تطبیق بدهیم نه شخص. فکر می‌کرد که بقیه خط امام را نشناخته-اند، که خب! معلوم بود من این نگاه را نداشتم. البته امام به محمد خیلی علاقه داشت و به او توجه می‌کرد. البته من نمی‌توانم بگویم محمد چرا اینطوری فکر می‌کند و البته خودم هم نمی‌توانم مثل او باشم. البته این اواخر فرق کرده بود.

تاریخ درج مطلب: شنبه، ۱۳ بهمن، ۱۳۹۷ ۱۰:۱۸ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات سیاسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *